اصطلاحات پزشکی
براي مشاهده توضيح كلمه مورد نظر روي آن كليك نماييد. شما مي توانيد با وارد نمودن
كلمه خاص يا مشخص كردن گروه ليست كلمات را فيلتر نماييد.
آ الف ب پ ت ج ح خ د ر ز ژ س ش ص
ض ع غ ف ق ك گ ل م ن و ه ي
اصطلاح
|
معادل انگليسي
|
معنای آن
|
دامپزشك
|
Veterinarian
|
فردي كه براي درمان طبي و جراحي دامها، آموزش ديده و اعتبار قانوني دارد، دكتر طب دامها
|
درد
|
Pain
|
احساس ديسترس يا تحمل عذاب ناشي از تحريك انتهاي يك عصب مخصوص
|
درم
|
Derma
|
درم، پوست
|
درماتوسيس
|
Dermatosis
|
هر نوع بيماري پوستي
|
درماتولوژي
|
Dermatology
|
بخشي از علم پزشكي كه مربوط به تشخيص و درمان بيماري هاي پوست مي باشد
|
درماتيت
|
Dermatitis
|
التهاب پوست كه علل فراواني دارد و ممكن است منشا دروني يا بيروني داشته باشد. بعضي محركات متداول بيروني، رنگ ها، فلزات، مواد ضدعفوني كننده و گل ها مي باشند.
|
دژنراسيون
|
Degeneration
|
دژنرسانس؛ استحاله؛ خراب شدن؛ تغيير حالت از درجات بالاتر به درجات پايين تر به خصوص در مورد بافتهايي كه فعاليت خود را از دست مي دهند
|
دفورميتي
|
Deformity
|
حالت غير طبيعي در هر بخش از بدن يا بد تركيبي عمومي بدن، بد شكلي
|
دكونژستانت
|
Decongestant
|
1-داراي خاصيت كاهش احتقان يا تورم
2- دارويي كه احتقان و تورم را كاهش دهد
|
دم
|
Inspiration
|
وارد ساختن هوا به داخل ريهها
|
دمانس، زوال عقلي
|
Dementia
|
سندرم مغزي ارگانيك (OBS) يك زوال غير قابل بازگشت در عملكردهاي رواني كه از تغييرات مغزي با عوامل مختلف ناشي ميشود. مانند بيماري آلزايمر، تصلب شرايين،سكته هاي متعدد، سموم و تروما (ضربه)، كه به وسيله اختلال در شخصيت و حافظه و كاهش مراقبت شخصي و كاهش توانايي معلوم مي شود.
|
دمل
|
Furuncle
|
كورك، جوش پوستي
|
دموگرافي
|
Demography
|
مطالعه جمعيت ها و دموگرافيك هاي مختلف مثل توزيع سني، تولد، ميزان مرگ و مير، توزيع جغرافيايي، جهت فراهم كردن يك پرونده كه مي تواند براي يك برنامه خدماتي مفيد باشد.
|
دندان
|
Dens
|
ساختارهایی سفید رنگ در درون فک یا دهان بسیاری از مهرهداران میباشند که برای خوردن ، جویدن و تکه تکه کردن خوراک به کار میروند. دندانها از استخوان ساخته نشدهاند، بلکه از بافتهایی با درجه سختیهای گوناگون ساخته شدهاند
|
دندان پزشك
|
Dentist
|
یک دندانپزشک، که گاهی به نام جراح دندان شناخته میشود یک درمانگر است که حیطه تخصص آن در بررسی علائم، پیشگیری و درمان دندان و لثه است.
|
دندريت
|
Dendrite
|
هر يك از زوايد نخ مانند سيتوپلاسم يك نورون؛ شاخه هاي دندريتي در زوايد مانند كه در بخش عمده سطح دريافتي يك نورون را تشكيل ميدهند
|
دنده
|
Rib
|
هر يك از استخوانهاي دوتايي كه شامل دوازده زوج در طرفين قفسه سينه بوده و از ستون فقرات پشتي به خط وسط سطح قدامي تنه كشيده شده و بخش اصلي اسكلت قفسه صدري را تشكيل ميدهند
|
دهيدراتاسيون
|
Dehydration
|
از دست رفتن آب و محتويات آب بدن كه معمولا درجات مختلفي دارد و در آن حالت برهم خوردن تعادل الكتروليت ها را خواهيم داشت. اين حالت زماني رخ ميدهد كه نقص در دريافت مايعات به عنوان جايگزيني مايعات از دست رفته وجود داشته باشد.
|
دي پلژي
|
Diplegia
|
فلج متقارن هر دو نيمه بدن
|
دي ساكاريداز
|
Disaccharidase
|
در اين بيماري كمبود مادرزادي ساكاراز وجود دارد و در مواقعي رخ مي دهد كه غذاي محتوي ساكاراز ( ميوه ها ، آب ميوه و سبزيجات) به رژيم غذايي كودك اضافه مي شود
|
دياستول
|
Diastole
|
بخش استراحت از سيكل قلبي زماني كه قلب از خون پر مي شود.
|
ديافراگم
|
Diaphragm
|
1- سپتوم (ديواره) عضلاني كه شكم را از قفسه سينه جدا مي كند. عضله اصلي تنفس مي باشد.
2- يك وسيله ضد بارداري كه روي سرويكس را مي پوشاند. در صورتي كه به صورت صحيح جايگذاري شود و آغشته به كرم اسپرم كش باشد بسيار موثر خواهد بود.
|
ديستوشي
|
Dystocia
|
ليبر يا زايمان غير طبيعي
|