جایگاه اصل دعوت در دیپلماسی صلحآمیز پیامبر اسلام(ص)+pdf
دعوت بهعنوان اساسیترین راهبرد رسول گرامی اسلام در روابط خارجی، عنصر ثابت و روح کلیه فعالیتهای دیپلماتیک حکومت ایشان بهشمار میرود. در دیپلماسی صلحآمیز پیامبر(ص)، دعوت نسبت به سایر امور در اولویت قرار داشته و ایشان در همه جنگها، ابتدا به دعوت میپرداختند؛ بهطوری که اهالی «خیبر» با آنکه از دعوت آگاه بودند، سه روز توسط سفیران و دعوتگران پیامبر اکرم به اسلام، دعوت شدند.
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً وَدَاعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً» (احزاب(33): 46-45)؛ ای پیامبر! ما تو را گواه و بشارتدهنده و انذارکننده فرستادیم و دعوتکننده به سوی خدا به فرمان او و چراغ روشنیبخش قرار دادیم.
بنابراین، رفتار سیاسی حضرت رسول، در حوزه سیاست خارجی بر دعوت، مبتنی بود و ایشان از ابتدای بعثت، حتی هنگام فتح مکه و مدینه این اسلوب را بهعنوان برنامهای هدفمند و خاص برگزیده بودند و علاوه بر اینکه رسالت خویش را بر این اصل قرار داده بودند، این شیوه را به سفیران خویش هم توصیه نموده و آنها نیز موظف بودند تا از دستورات ایشان، تبعیت نمایند و دعوت و دیپلماسی صلحآمیز را بر شیوههای دیگر مقدم بدارند. شیوه دعوت ایشان توأم با انعطاف و ملایمت بوده و بیتردید، یکی از رموز گسترش سریع اسلام و نفوذ عمیق و وسیع پیامبر اکرم(ص) در قلوب دیگران، رفتار سیاسی منعطفانه آن حضرت میباشد.
در این میان، رسول اکرم برای ایجاد انگیزه در مخالفان در جهت مذاکره و توافقهای اصولی و راضینمودن آنان جهت مذاکرات صلحآمیز از نقاط مشترک استفاده مینمودند. استفاده از نقاط مشترک در دیپلماسی پیامبر و نامهها و پیامهای آن حضرت به سران دولتها بهخوبی مشهود است. برای مثال، پیامبر(ص) در نامه به اسقف قسطنطنیه به پاکی مریم و القای حضرت عیسی، اشاره نموده و بر رسالت ایشان و پیامبران پیش از وی گواهی داده و در نامه به پادشاه حبشه نیز همین موارد به چشم میخورد.
بیشک، ارسال این پیامها در ایجاد و گسترش مناسبات انسانی و صلحآمیز و روابط حسنه و دیپلماسی پایدار و ثابت، نقش بسیار مهمی داشته است. ارسال پیام به سران دولتها، قبایل و گروههای مذهبی، شیوه و فصل جدیدی از دیپلماسی پیامبر اسلام(ص) بوده است. از سوی دیگر، در چارچوب اصل دعوت، مذاکره در روابط خارجی دولت اسلامی از اهمیت بالایی برخوردار میباشد؛ بهطوری که در حکومت پیامبر(ص)، هیچ جنگی بدون طیکردن مرحله مذاکره، پدید نیامده و از سوی حاکم اسلامی تجویز نشده است.
در سنت و سیره سیاسی پیامبر اسلام، نمونههای بیشماری از اهتمام به مذاکره و استفاده از این ابزار برای حل منازعات، قابل مشاهده است. بر این اساس، مذاکره حضرت با نماینده قریش (سهیلبنعمرو) که منجر به صلح «حدیبیه» گردید و مذاکرات ایشان با ابوسفیان در جریان فتح مکه برای جلوگیری از قتل و کشتار بیشتر، نمونههایی است که به خوبی مبنای دینی مذاکرات سیاسی را توضیح میدهد (حمیدالله، 1373، ص69). بنابراین، در دیپلماسی پیامبر(ص) مذاکره، خود بخشی از استراتژی دعوت و صلح میباشد. در این میان، مشکل اصلی در انتشار دعوت پیامبر اسلام و گسترش پیام الهی، همان حکّام و زمامداران سرزمینهای اطراف و سران قبایل و صاحبان نفوذ بودند که بین مردم و پیام اسلام، فاصله میانداختند.
لذا پیامبر(ص) ترجیح میدادند این موانع را از راههای دیپلماتیک و با استفاده از شیوههای منطقی اعزام سفرا و نمایندگان حل کنند تا مردم سرنوشت خویش را خود بهدست گرفته و از اسارتهای عوامل بیرونی آزاد شده و از قید و بندهای عوامل درونی رها گردند. بر این اساس، میتوان مهمترین وظایف سفیران و فرستادگان حکومت پیامبر اسلام را در موارد زیر خلاصه نمود:
ـ دعوت به اسلام؛
ـ مذاکره صلح و ترک مخاصمه با دشمن؛
ـ مذاکره در باب مبادله اسیران جنگی، پس از خاتمه جنگ؛
مذاکره در مورد انعقاد قراردادهای مربوط به غرامت؛
ـ مذاکره در جهت ایجاد حسن تفاهم و جلب دوستی و انعقاد پیمان همکاری در زمینههای مختلف با کشور محل مأموریت (زرگرینژاد، 1383، ص23).
از سوی دیگر، اصل مصونیت سفیران در دیپلماسی پیامبر اسلام(ص) مورد توجه جدی قرار گرفته است که به لحاظ نظری، میتوان آن را در چارچوب عقد امان، مورد ملاحظه قرار داد؛ بهطوری که حضرت رسول در نامههای خود به سران گروهها و قبایل، اعلام میکردند که اگر آنان با مسلمانان وارد جنگ نشوند در امان هستند (عظیمی شوشتری، 1386، ص126).
از جمله در موردی فرمودند: «لا یقتل الرسل و لا الرهن»؛ فرستادگان و گروگانها کشته نمیشوند که نمونه آن ماجرای «مسیلمه کذاب» بود که حضرت در پاسخ فرمودند: «اگر اینگونه نبود که پیک را نباید کشت، شما را گردن میزدم» (فراشبندی، 1358، ص72). یکی از تکنیکهای دیگر در تحقق اصل دعوت برای عملیساختن اهداف و تأمین منافع حکومت اسلامی، استفاده از ابزارهای اقتصادی و مالی است.
در این راستا، پیامبر گرامی اسلام(ص) در روابط خارجی خویش از ابزار اقتصادی نیز برای دعوت و هدایت مردم به دین مبین اسلام، تحت عنوان «تألیف قلوب» استفاده مینمودند. تألیف قلوب بهمعنای اختصاصدادن بخشی از غنایم و منابع مالی دولت اسلامی برای جذب قلوب و ایجاد ذهنیت مثبت در برخی افراد است. نمونههایی از دیپلماسی پیامبر(ص) را در این زمینه میتوان در موارد زیر بیان کرد:
ـ امتیازاتی که پیامبر اکرم(ص) در آغاز هجرت به مدینه، به یهودیان یثرب، اعطا فرمودند؛
ـ صلح حدیبیه و شیوه دموکراتیک و منصفانهای که پیامبر(ص) در اعطای امتیازات مورد نظر نماینده قریش در پیش گرفتند؛
ـ امتیازی که پیامبر(ص) به وفود و هیأتهای نمایندگی اعطا میکردند(1).
از سوی دیگر، با توجه به اینکه انعقاد قراردادهای همکاری، اتحاد، عدم تعرض و ترک مخاصمه از نتایج شیوه مسالمتآمیز در سیاست خارجی میباشد، لذا پیامبر(ص) با درک اهمیت این بعد از دیپلماسی از نخستین سالهای بعثت در این جهت، گام برداشته و با عقد پیمانهای متعدد، زمینه گسترش قلمرو دولت اسلامی را فراهم ساختند که در این زمینه میتوان به پیمان اتحاد اهالی یثرب، قبل از هجرت و پیمان سیاسی مدینه در بدو ورود به مدینه با ساکنان غیر مسلمان این شهر و قرارداد صلح حدیبیه که مهمترین پیمان در طول حیات با برکت رسول گرامی اسلام بود و منجر به گسترش قلمرو دولت اسلامی گشت، اشاره نمود.
نتیجه نهایی چنین پیام و رسالتی، رساندن انسانها به کمال واقعی و ایجاد حکومت واحد جهانی بر اساس عدل و قسط است. در واقع، این همان آرمانی است که قرآن بر آن تأکید دارد و پیامبر اسلام در راه آن از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و همه نیروها و امکانات موجود را در مسیر آن بسیج کرد و بارها یارانش را بدان نوید داد (مطهری، بیتا، ص92). همه خطوط و برنامهریزیها در سیاست خارجی و همه تلاشها در دیپلماسی ایشان به سمت این هدف نهایی و در جهت تحقق
این آرمان بشری بوده است. حضرت رسول(ص) در دعوت خود، بهرغم انحرافات عملی، وجوه منفی و ضعفهای عقیدتی که از برخی مشاهده میکرد، اعتماد و اعتقاد خود را نسبت به اصلاحپذیری و رشدطلبی و امید به کمالپذیری انسان از دست نمیداد و در هر مرحلهای، تولد جدید برای انسان را ممکن، تلقی مینمود.
6. سیاست خارجی پیامبر اسلام(ص)
در سیاست خارجی پیامبر اکرم، صلح و همزیستی مسالمتآمیز بهعنوان اساسیترین اصل در مناسبات بینالمللی منظور گردیده و ایشان به منظور تحقق و گسترش صلح در میان ملتها و جلوگیری از بروز روابط خصمانه و درگیریهای خونین، نهتنها برای قراردادها و معاهدات بینالمللی ارزش حقوقی فوقالعادهای قائل شده، بلکه اصولاً ملتها و گروههای دیگر را نیز برای پیشقدمشدن در انعقاد پیمانهای صلح دعوت کرده است.
رسول اکرم(ص)، همواره تلاش داشتند تا اسلام به صورت مسالمتآمیز در سراسر دنیا نفوذ کرده و به لحاظ دینی، سیاسی و اجتماعی، مایل بودند تا با فرقههای غیر مسلمان در حالت صلح بوده تا بتوانند در توسعه دین اسلام به هدف خود دست یابند (عمید زنجانی، 1379، ص193).
بنابراین، روح مدارا، مسالمت و صلحجویی جزء تعلیمات عالیه اسلام بوده و چنانچه جنگ را به محمد(ص) که مأمور تبلیغ اسلام بود تحمیل نمیکردند و معترض نمیشدند، قطعاً هیچگونه تعرضی متقابلاً از طرف مسلمین علیه آنان صورت نمیگرفت. پیامبر اکرم(ص) با دشمنان خویش با سعه صدر و عطوفت برخورد نموده و سنت رفتاری ایشان، گواه بر این است که حضرت و پیروانش، حتی یک جنگ تجاوزگرانه نداشته و همه جنگهای ایشان دفاعی و در پاسخ به تجاوزات و پیمانشکنیهای دشمنان دین بوده است (مطهری، 1377، ص46).
به عبارت دیگر، در بررسی سیره پیامبر اسلام، روشن میشود که ایشان با هیچیک از ملوک و حکّام دو دولت بزرگ ایران و روم و با دیگر امیران و پادشاهان، مبادرت به جنگ نکرده و جنگ، تنها زمانی بین دو گروه مسلمان و غیر مسلمان انجام گرفته که دشمن قصد حمله به سرزمین اسلامی را داشته و مسلمین نیز ضرورتاً به دفاع از سرزمین خود پرداختهاند.
الف) «فَبِمَا رَحْمَه مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ» (آل عمران(3): 159)؛ پس به برکت و رحمت خداوند با آنان نرمخو و مهربان شدی و چنانچه تندخو و سختدل بودی هر لحظه از گرد تو پراکنده میشدند.
ب) «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّه وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ» (بقره(2): 208)؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! همگی به صلح و همزیستی مسالمتآمیز درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمن آَشکار است.
با توجه به آیات فوق میتوان دریافت که از دیدگاه قرآن کریم، یکی از دلایل گسترش سریع دین اسلام، اخلاق نیکو و رفتار کریمانه در چارچوب اتخاذ دیپلماسی صلحآمیز پیامبر(ص) بوده است. بر این اساس، یکی از راهبردهای پیامبر گرامی اسلام بعد از هجرت به مدینه، راهبرد صلح بود که بارزترین نمود عینی آن صلح حدیبیه است که در سال ششم هجری منعقد شد و زمینهساز «فتح» مکه گردید.
در ماجراى حدیبیه، پیامبر اکرم(ص) از یک موضع کاملاً «فعال» برخوردار بودند و مشرکان قریش در مراحل مختلف صلح، «منفعلانه» عمل مىکردند و موضعى «واکنشى» داشتند؛ چنانکه در آغاز، حرکت پیامبر(ص) و مسلمانان به سوى مکه ـ به انگیزه انجام حج ـ خود اقدامى بود که قریشیان را به مقابلهاى «ناخواسته» و ناگزیر، وادار نمود.
در جریان حدیبیه، پرهیز رسول اکرم از جنگ و سپس وقوع یک سلسله «میانجىگرى» به ابتکار ایشان سبب شد تا آتش نبردى هولناک فرو نشیند. پیامبر اسلام(ص) در حدیبیه، خطاب به سران قریش فرمودند: «ما براى جنگیدن با کسى نیامدهایم؛ همانا آمدهایم تا این خانه را طواف کنیم، پس با هر کس که ما را از این کار بازدارد، خواهیم جنگید» (آیتی، 1369، ص86).
رسول خدا، در برابر رفتار خصمانه قریش، از یک سو، پیشنهاد نمودند که با یکدیگر صلح کنند و از سوى دیگر، رفتارى آمیخته از مدارا و قاطعیت در پیش گرفتند. در این میان، «بیعت رضوان» که در برابر اقدامات خصمانه قریش و به نشانه تجدید وفادارى مسلمانان نسبت به پیامبر(ص) صورت پذیرفت در واقع، باعث شد تا قریش در مورد پایدارى مسلمانان بیمناک شوند و در یک چرخش آشکار، هرگونه تردید در مورد پذیرش صلح را کنار بگذارد.
«إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا» (فتح(48): 1)؛ به راستی که پیروزی ما بر شما، پیروزی بزرگی است.
این پیمان دستاوردهای مهمی را برای مسلمانان در پی داشت که به برخی از موارد آن در ذیل اشاره شده است:
الف) حکومت اسلامى از سوى مشرکان قریش به رسمیت شناخته شد و قریشیان پذیرفتند که دیگر نسبت به مسلمانان خیانت نکنند؛
ب) شمار مسلمانان، افزون گردید و آیین اسلام گسترش یافت؛ بهطوری که تعداد افرادی که در دو سال بعد از صلح حدیبیه به دین اسلام گرویدند، بیشتر از همه کسانی بود که در طول نوزده سال بعثت پیامبر(ص) اسلام آورده بودند؛
ج) بهرسمیتشناختهشدن اقتدار سیاسی پیامبر و دولت او در مدینه؛
د) کسب امنیت ده ساله که فرصتی را برای فعالترشدن سیاست پیامبر اسلام(ص) در سایر نقاط فراهم میکرد؛
ﻫ) افزایش قدرت و اقتدار سیاسی ـ نظامی مسلمانان.
ببا این حال، اوج موفقیت دیپلماسی پیامبر(ص) را در سال نهم هجری میتوان مشاهده کرد که در این سال، بیش از سی هیأت از طوایف مختلف عرب از هر سو برای بیعت و انعقاد پیمانهای سیاسی به نزد پیامبر اکرم در مدینه آمدند. جایگاه بالای صلحمحوری در سیاست خارجی ایشان به حدی بوده که این جنبه از دیپلماسی حضرت محمد(ص)، باعث تحسین اندیشمندان بزرگ شده است؛ بهطوری که «ولتر» در ستایش از ایشان میگوید: «دین اسلام، وجود خود را به کشورگشاییها و جوانمردیهای بنیانگذارانش، مدیون است و حال آنکه مسیحیان به یاری شمشیر و تل آتشین، آیین خود را به دیگران تحمیل میکنند.
پروردگارا! کاش همه ملتهای اروپا، روش مسلمانان را در پیش میگرفتند» (حدیدی، 1374، ص181). پیامبر اکرم(ص) همیشه در طول جنگها، عطوفت و بخشش را بر انتقام و کشتار، مقدم میداشت و همواره به یاران خود توصیه مینمود که با اسیران رفتار ملایم داشته باشند. ایشان با این اقدام بیسابقه که در فرهنگ بشری آن زمان نظیر نداشت، یک سنت و قانون متعالی از خود به یادگار گذاشت. بهطور کلی، اصول حاکم بر دیپلماسی پیامبر را میتوان به شرح ذیل بیان نمود:
الف) پیامبر(ص) در روابط خود با قبایل و دولتها، مردم را صاحبان اساسی حق برشمرده و سعی در جهت تماس و ارتباط با مردم داشته است؛
ب) در دیپلماسی پیامبر اکرم، روابط با گروهها و دولتها به مفهوم سازش نیست، بلکه صرفاً وسیلهای است جهت توافقهای سازنده برای وصول به اهداف مورد نظر؛
ج) شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی در بهکارگیری روشها و ارتباطات از اصول اساسی شمرده میشود؛
د) صداقت، صراحت و پرهیز از مبهمگویی، شجاعت در مقابل پیامدهای احتمالی ناشی از روابط و مکاتبه با زمامداران؛
ﻫ) انتخاب افراد مجرب، کارآزموده و با تقوا، جهت انجام مأموریتهای سیاسی؛
و) رعایت حرمت و شأن گروههای مقابل و پرهیز از پیمانشکنی.
ببنابراین، اصل منع توسل به زور بهعنوان قاعدهای مهم در حقوق دیپلماتیک پیامبر(ص) مطرح است و قرآن کریم به صراحت جنگافروزی را مذمت و نتیجه آن را فساد و تباهی میداند و پیروان ادیان دیگر را به صلح و همزیستی مسالمتآمیز، دعوت مینماید و اگر به جنگهای پیامبر اسلام و علت بروز آنها توجه کنیم، خواهیم دید که همه جنگهای آن حضرت یا در اثر حمله و تجاوز دشمن بوده یا بهواسطه نقض عهد و خیانت مشرکین صورت گرفته است.
در هیج جای تاریخ اسلام سراغ نداریم که پیامبر(ص) از مدینه به قصد تحمیل عقیده یا وادارکردن گروهی از افراد به مسلمانشدن خارج شده باشند تا جایی که به دستور قرآن، حتی موظف شدند با اقوام و قبایلی که تمایل به مسلمانشدن نداشتند، پیمان بیطرفی امضاء کنند (خلیلیان، 1362، ص138).
در زندگی سیاسی پیامبر اسلام(ص) دیپلماسی، بیش از قدرت و اعمال آن، نقش سازنده داشته است. شیوه پیامبر در دعوت و اعزام مبّلغ، مربی، سفیر و هیأتهای نمایندگی، ارسال پیام به سران دولتهای بزرگ و کوچک، تشکیل کنگرههای بحث آزاد و برخوردهای منطقی با مخالفان، نشانههایی از دیپلماسی فعال پیامبر اکرم میباشد
نتیجهگیری
ببا درنظرگرفتن مبنا و منشأ حاکمیت در اسلام، پیامبر اکرم(ص) از جانب خداوند مأموریت داشت تا با تأسیس دولت اسلامی، علاوه بر تأمین اهداف مادی حکومت به تأمین اهداف معنوی آن نیز همت گمارد. در این میان، علیرغم تبلیغات سوء دشمنان اسلام، آنچه که موجب رسوخ اندیشههای اسلامی در میان ملل و اقوام مختلف و گسترش قلمرو دولت اسلامی گردیده، تکیه بر شمشیر و اعمال زور و تحمیل عقیده نبوده است؛ بلکه ماهیت و محتوای مکتب غنی اسلام و اتخاذ دیپلماسی صلحآمیز و شیوههای مسالمتجویانه در مناسبات انسانی و در مواجهه با اقوام و گروهها نقشی اساسی داشته است.
پیامبر اسلام، برای نخستینبار در تاریخ روابط بینالملل بهعنوان آخرین سفیر الهی در راستای پیشبرد اهداف دولت اسلامی در روابط خارجی با اتخاذ و رعایت موازین دیپلماتیک؛ همچون مذاکره و فرستادن نمایندگان، اعزام مبلّغان و ارسال پیام به سران دولتها و قبایل، انعقاد پیمانها و قراردادهای سیاسی، راهکارهای جدیدی را پیش روی انسانیت و کمال و اعتلای مقام آدمیت گذاشته و نشان داد که اسلام در صدد ساختن جهانی است که همه انسانها بتوانند با تعاون و تفاهم در کنار هم زندگی کنند. بنابراین، عملکرد و سنت حضرت رسول(ص) میتواند الگوی مناسبی برای دولتمردان دولت اسلامی باشد تا در مواجهه با بحرانها و فشارها و تهدیدات خارجی دشمنان اسلام در زمینههای مختلف از جمله سیاسی و اقتصادی بهکار گرفته شود.
دانلود مقاله ديپلماسي صلح آميز پيامبر اسلام
در این مقاله مولف سعی دارد تا با ورود به فضای سیاسی حاکم بر اولین حکومت اسلامی، در قالب ساختار و واژگان علوم سیاسی، دیپلماسی حکومت پیامبر(ص) را بررسی کند. برای این منظور پس از نقد تعاریف موجود از دیپلماسی در علم سیاست، مولف اقدام به ارائه تعریفی تازه نموده و سیره عملی و نظری پیامبر(ص) را با توجه به آن ساختار و قالب مورد بررسی مجدد قرار داده تا در نهایت دیپلماسی حکومت پیامبر(ص) برای خواننده توضیح داده شود.
درک روابط قدرت در عصر پیامبر(ص) اولویت نخست پس از آنگونه شناسی دیپلماتها صورت پذیرفته و با توجه به معیارهای چهارگانه مطرح، انواع دیپلماتها معرفی شدهاند. و برخی ویژگیهای دیپلماتها چون التزام اخلاقی، مقبولیت مردمی، علم و آگاهی، زبان دانی و سخنوری و بالاخره حسن ظاهر به عنوان مهمترین شاخصها مورد بررسی قرار گرفته است. درادامه وظایف پنجگانه ی انواع دیپلماتها مطابق با نیازهای آن عصر تعریف شده است.
فصل مهم این مقاله را «روشهای دیپلماتیک» تشکیل میدهد. در این فصل روشهای مسالمتآمیز و نظامی معرفی گردیده است است. مکاتبه، مذاکره، امان، عفو و بخشش، ترغیب، گسترش روابط، تظاهر، وقتکشی، میانجیگری، جلوگیری از تشنج و بالاخره استفاده ی بهینه از شرایط تحمیلی مهمترین روشهای دیپلماتیک هستند در ذیل مقاله ی روشهای مسالمتآمیز طرح شدهاند. دسته دوم از روشها نیز دربرگیرنده موارد ذیل میباشد: ارهاب، سرکوب، تشکیل گروه فشار نظامی و صلح تاکتیکی.
در ادامه دو موضوع مهم حقوق دیپلماتها و مصونیتهای دیپلمایتک مورد بحث قرار گرفته و همخوانی آن با عرف سیاسی بررسی شده و در نهایت نیز نامههای پیامیر(ص) مورد تحلیل قرار گرفتهاند و ظرافتهای دیپلماتیک آنها استخراج شده است.
در مجموع مقاله حاضر ضمن ارائه ی تصویری کلی از دیپلماسی اسلامی، راه را برای محققان و منتقدان، جهت تأمل در این بحث بسیار مهم میگشاید.
برای دانلود مقاله ديپلماسي صلح آميز پيامبر اسلام به تصویر زیر کلیک کنید
پی نوشت:
ر.ک: عمید زنجانی، فقه سیاسی (حقوق تعهدات بین المللی و دیپلماسی در اسلام)، ص180-88.
منابع و مآخذ
1. قرآن کریم.
2. آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی: فرهنگ اصطلاحات و مکتبهای سیاسی، تهران: نشر مروارید، 1381.
3. آل احمد، جلال، غربزدگی، قم: هممیهن، 1388.
4. آلادپوش، علی و توتونچیان، علیرضا، دیپلمات و دیپلماسی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1372.
5. آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1369.
6. ابراهیمی، محمد و حسینی، علیرضا، اسلام و حقوق بینالملل عمومی، تهران: سمت، 1372.
7. حدیدی، جواد، اسلام از نظر ولتر، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1374.
8. حسن، ابراهیم، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: نشر جاویدان، 1362.
9. حسینی، سیدابراهیم، اصل منع توسل به زور و موارد استثنایی آن در اسلام و حقوق بینالملل معاصر، تهران: پژوهشکده فرهنگ معارف، 1382.
10. حمیدالله، محمد، حقوق روابط بینالملل در اسلام، ترجمه سیدمصطفی محقق داماد، تهران: مرکز نشر علوم اسلامی، 1373.
11. خلیلیان، سیدخلیل، حقوق بینالملل اسلامی، تهران: نشر فرهنگ اسلامی، 1362.
12. زرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ تحلیلی اسلام، قم: آیت عشق، 1383.
13. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1377.
14. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج1و5، ترجمه محمدجواد حجتی و محمدعلی گرامی، تهران: بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی رجاء؛ امیرکبیر، 1378.
15. عظیمی شوشتری، عباسعلی، حقوق بینالملل اسلام، تهران: نشر دادگستر، 1386.
16. عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی (حقوق تعهدات بینالمللی و دیپلماسی در اسلام)، تهران: سمت، 1379.
17. ---------------، فقه سیاسی، ج2، تهران: امیرکبیر، 1367.
18. ---------------، فقه سیاسی، ج3، تهران: امیرکبیر، 1373.
19. فراشبندی، علیمردان، محمد، پیامبر شمشیر نیست، تهران: انتشارات اسلامی، 1358.
20. قوام، عبدالعلی، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، تهران: سمت، 1384.
21. مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، تهران: انتشارات صدرا، 1377.
22. -----------، جهاد و موارد مشروعیت آن در قرآن، تهران: انتشارات صدرا، بیتا.
23. ملکمحمدی، حمیدرضا، مفاهیم تعلیق مخاصمات و حالت نه جنگ و نه صلح در حقوق بینالملل، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1372.
ناصر حضینیا: فارغ التحصیل کارشناسی ارشد روابط بین الملل پست الکترونیک
فصلنامه حکومت اسلامی شماره 68.