حضرت جرجیس علیه السلام و اصحاب اُخدود(1)
شهر صنعا زیر نور درخشان خورشید همچون کوره ای گداخته در آمده و بادهای گرم از طرف صحرا بر حرارت شهر افزوده بود و به همین خاطر خیابانهای صنعا خلوت بود. در چنین وضعی یک مرد از جانب شمال به سمت شهر در حرکت بود و وارد شهر شد و سراسیمه راه قصر ذی نواس پادشاه یمن را پیش گرفت.
ذی نواس یا «ذانوس» یا «ذونواس» یکی از پادشاهان حمیر بود که خود را یوسف نامید.(2) سرانجام مرد سراسیمه به قصر رسید، نگهبان از او پرسید؛ چه شده است که در این
[362]
گرما که همه به خانه های خود پناه برده اند به صنعا و درب کاخ آمده ای؟!
مرد گفت؛ من به سبب امر مهمی به اینجا آمده ام تا ذی نواس را از خطر بزرگی مطلع سازم.
نگهبان گفت؛ پادشاه از دیدار با تو معذور است زیرا او آماده حرکت است و قصد جنگی طولانی دارد و می خواهد شرق و غرب عالم را زیر نظر خود در آورد.
مرد مسافر گفت؛ مطلب من با این موضوع ارتباط نزدیک دارد و آنچه را که من آورده ام مربوط به همان امر مهمی است که پادشاه برای گسترش آن شمشیر کشیده است. اگر مطلب مرا به پادشاه بگویی تردیدی ندارم که مرا به حضور می طلبد.
1 - اخدود (به ضم همزه و سکون خاء) به معنی شکاف زمین و یا خندق آمده است و گویا این قوم به این جهت به این نام شهرت یافتند که در شکاف زمین به وسیله آتش کشته شدند.
*****************************************************
*****************************************************
*****************************************************
*****************************************************
*****************************************************
*****************************************************
اقتباس از سوره بروج و کتب؛ قصه های قرآن، ترجمه زمانی؛ داستان پیامبران، اکبری؛ تکیه گاهان خسته دل؛ قصه های قرآن، آزرمی؛ سیره ابن هشام، ج 1؛ مجمع البیان، ج 10؛ بحارالانوار، ج 14.2 - داستان پیامبران، اکبری، ص 268