بی تردید پرهیزگاری مریم، تا حدی ناراحتی های او را کم می کرد، و او را امیدوار می ساخت که خاطر پریشانش آسوده گردد؟ او همواره امید به آینده یعنی زمان بعد از زایمان فکر می کرد که نوزاد خود می تواند دلیلی بر بی گناهی او باشد چرا که فرشته خدا به او خبر داده بود که فرزندی از تو به دنیا می آید که در گهوراه سخن می گوید. و آیا این برهان، دلیلی بر بی گناهی او نبود؟ قطعا چنین بود، زیرا چنین کودکی خود بهترین گواه بر پاکی مریم بود.
بالاخره زمان وضع حمل فرا رسید و مریم درد زایمان را احساس کرد. مریم بی درنگ از شهر خارج شد(1) و سر به بیابان گذاشت تا دور از مردم فرزند خود را به دنیا آورد.
تا اینکه درد زایمان او را به سوی تنه درخت خرمایی کشانید.
گفت؛ [ای کاش من از این پیش مرده بودم و از صفحه عالم به کلّی نامم فراموش شده بود].(2)
در آن بیابان مریم تنها و بی پناه و بدون یار و مددکاری که در هنگام وضع حمل به او کمک کند و باعث تسکین دردش شود.
[پس، از زیر پای او فرشته ای (عیسی بن مریم)، مریم را نداد داد که؛ غم
[316]
مدار، پروردگارت از زیر قدم تو چشمه آبی جاری کرد. ای مریم شاخ درخت خرما را حرکت بده تا از آن برای تو رطب تازه فرو ریزد. و تناول کن و از این چشمه آب بنوش و چشم خود را به عیسی روشن دار].(1)
در نهایت مریم درد طاقت فرسا و مشقت بار وضع حمل را چشید و فرزند خود را در محیطی باز و در زیر آسمان صاف به دنیا آورد. و به این ترتیب عیسی علیه السلام به قدرت الهی از مادری نمونه و پاک چشم به جهان گشود. وقتی کودک به دنیا آمد، مریم به بیت المقدس بازگشت.(2)