در سال ۱۹۹۵ «دنیل گُلمن» (Daniel Goleman)، روانشناس و روزنامهنگار علمی، کتابی منتشر کرد که براساس بسیاری از معیارها، کتابی سرآمد در زمان خود محسوب میشد. نام این کتاب «هوش هیجانی» بود و برای مدت یکسالونیم در لیست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار گرفت و بیش از ۵ میلیون نسخه از آن در سراسر دنیا به فروش رفت. مجلهی مدیریتی «هاورواد بیزینس ریویو» (The Harvard Business Review) از کاری که «گلمن» در ارتباط با هوش هیجانی انجام داد، بهعنوان یک ایدهی انقلابی و هنجارشکن یاد کرد. در این کتاب توضیح داده شده است که چگونه میتوان از هوش هیجانی در محیط کار استفاده کرد.
چگونه در محیط کار اعتماد به نفس داشته باشیم؟
هوش هیجانی چیست؟ و چرا اینقدر مهم است؟ بهطور خلاصه، هوش هیجانی یا EQ قابلیت درک، کنترل و ارزیابی احساسات است. همانقدر که IQ جزئی قابل اندازهگیری از وجود ماست، EQ نیز هست.
مفهوم و معیار EQ برای دههها، مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است، اما آنچه کار «گلمن» را بسیار قدرتمند ساخت، کاربرد آن در محیط کار و رهبری بود که براساس تحقیقات او روی بیش از ۲۰۰ سازمان بزرگ و جهانی شکل گرفته بود.
«گلمن» دریافت که اگرچه ویژگیهایی که معمولا با رهبری در ارتباط هستند، مانند هوش، قاطعیت، اراده و بصیرت برای موفقیت لازم هستند، ولی کافی نیستند. رهبران بسیار کارآمد همچنین از درجهی معینی از هوش هیجانی برخوردار هستند. درحقیقت، «گلمن» ارتباط مستقیم بین هوش هیجان رهبر و دستاوردهای شغلی قابل اندازهگیری را آشکار نمود.
اما ضرورت هوش هیجانی مختص مدیران ارشد نیست. شما برای موفقیت در هر مرحله از شغل خود به آن نیاز دارید. سازمانها و نهادهایی که به هوش هیجانی بها میدهند، بهدنبال کارمندانی هستند که از EQ بالایی برخوردار باشند تا بتوانند از درون خود را ارتقا دهند و برای برعهدهگرفتن نقش رهبری آماده شوند. اگر میخواهید تا مسئولیتهای رده بالاتری در شغل خود بهعهده بگیرید، داشتن EQ بالا ضروری است.
بنابراین این سؤال مطرح میشود که آیا همه میتوانند از سطح بالایی از هوش هیجانی برخوردار باشند؟ آیا اگر EQ شما اکنون بالا نیست، راهی هست که بتوان آن را ارتقا داد؟ مطالعات نشان میدهند که اگرچه سطح EQ شما (بسته به نوع شخصیت و تربیتتان) تاحدودی ثابت است، ولی اینگونه نیست که قابل تغییر نباشد. اگر شما مشتاق و خواهان پیشرفت هستید، میتوانید تغییرش دهید.
درحیقیت مزایای بهبود EQ تنها به شغل شما محدود نمیشود. تحقیقات ثابت کرده است که EQ بالاتر بهمعنای حس شادمانی بیشتر، سلامت ذهن و جسم بیشتر، روابط بهتر و کاهش سطح «کرتیسل» یا همان هورمون استرس (cortisol) است.
اگر شما ترغیب شدهاید که شانس موفقیت در کار و زندگی خود را افزایش دهید، اینجا ۵ راهکار وجود دارد که به کمک آنها میتوانید هوش هیجانی خود در محیط کار ارتقا دهید. این راهکارها براساس ۵ بخش هوش هیجانی در محیط کار «دنیل گلمن» است.
۱. خودآگاهی خود را افزایش دهید
خودآگاهی توانایی درک و تفسیر حالتهای روحی، عواطف و محرکهای درونیتان است و اینکه همهی اینها چگونه برروی سایر مردم تأثیر میگذارد. افرادی که دارای حس خودآگاهی قوی هستند، معمولا اعتمادبهنفس بالایی دارند و ارزیابی واقعگرایانهای از خود، افکار و رفتارشان دارند. این ویژگی سبب میشود که از حس شوخ طبعی توأم با تواضعی برخوردار باشند، بدون آنکه خللی به خود ارزشمندی خود وارد کنند.
راهکارهایی برای تقویت خودآگاهی
یک تمرینی که میتوانید انجام دهید، این است که دقت کنید در طول روز چه احساساتی دارید و منشأ آنها چه بوده است. متوجه باشید که احساسات زودگذر و آنی هستند و نباید اساس و پایهی برقراری ارتباط و یا تصمیمگیری قرار بگیرند.
دقت کنید که احساسات منفی شما (خشم، حسادت، ناکامی، طردشدگی و …) در گذشته، چگونه ممکن است روی رئیس، مشتریها، و همکارانتان تأثیر گذاشته باشد. نتایج معکوس و پیامدهای منفی رفتار خود را قبول کنید.
به روشهایی فکر کنید که بهوسیلهی آنها بتوانید هنگامیکه سرکار هستید، احساسات خود را کنترل کنید تا از واکنشهای آنی و نسنجیده و برزبانآوردن نظرات نامطبوع پرهیز کنید.
یک نگاه صادقانه به نقاط ضعف و قدرت خود بیندازید. به سوابق عملکرد شغلی خود نگاه کنید و از رئیستان و سایر کسانی که در اداره مورد اعتماد شما هستند، بخواهید نظراتشان را در مورد نحوهی عملکردتان با شما درمیان بگذارند. بهصورت جدی تلاش کنید نقط ضعف خود را بهبود دهید.
۲. خودنظمدهی خود را افزایش دهید
انگیزهی قابلیتِ کنترل و هدایت اعمال آنی و احساساتی است که بهصورت منفی روی توانایی شما برای رشد و رهبری تأثیر میگذارند. این قابلیت بهمعنای این است که شما شخصیت خود را بالاتر از جروبحثهای کوچک، حسادت و ناکامی میدانید.
کسانیکه از انگیزهی بالایی برخوردار هستند، از خود درجات بالایی از قابل اعتمادبودن و راستی و درستی نشان میدهند. آنها از تغییر استقبال میکنند و آمادهی پذیرش مشقت و سختی ناشی از ابهام و عدم قطعیت هستند. آنها پیش از عملکردن، فکر میکنند و تصمیمات شتابزده نمیگیرند.
راهکارهایی برای تقویت خود نظمدهی
بهعنوان تمرین سعی کنید زمانیکه با یک موقعیت دشوار و یا درگیری عاطفی روبرو میشوید، پیشازگرفتن هرگونه تصمیمی چند ساعت یا چند روز به خود فرصت دهید.
سعی کنید در درگیریها و بازیهای سیاسی اداره دخالت نکنید. اجازه ندهید تمایلتان برای اینکه عضو گروهی باشید، رفتار حرفهای و راستی شما را زیر سؤال ببرد.
بلاتکلیفی، ناکامی و ناامیدیهایی که بخشی از هر محیط کاری هستند را بپذیرید. بهجای شکایتکردن و مقابلهبهمثل، به راهکارها و راهحلهایی بیندیشید که به درد شما و شرکتتان بخورد. این ایدهها را با رفتاری آرام و حرفهای با دیگران درمیان بگذارید.
راهی برای مدیریت و تخلیهی استرس در بیرون از محیط کار پیدا کنید: ورزش کنید، با دوستان و خانوادهتان صحبت کنید و یا به سرگرمیها و تفریحات دیگر بپردازید. اجازه ندهید استرس روی EQ و درستی شما تأثیر بگذارد.
۳. انگیزههای خود را بالا ببرید
دراینجا منظور از انگیزه، شورواشتیاق شما برای انجام کار تعبیر میشود؛ ورای موقعیت، وضعیت یا درآمدتان. دراینحالت، انرژی و علاقهی شما برای بهسرانجام رسیدن کار، محرکهای شما هستند. اهدافتان را مصرانه دنبال میکنید، از چالش استقبال میکنید و بسیار کارآمد هستید.
رهبران و کارمندان با انگیزه، علاقهی زیادی به دستیابی ِموفقیت دارند. آنها خوشبین هستند، میتوانند بهآسانی از شکستها و ناکامیهای گذشته بگذرند، عزمشان را برای موفقیت جزم کردهاند و نسبت به سازمان خود متعهد هستند. آنها حاضرند از نتایج زودگذر و فوری بگذرند تا به موفقیت بلندمدت دست پیدا کنند. درنتیجه آنها انگیزهدهنده و مشوق دیگران نیز هستند.
راهکارهایی برای افزایش انگیزه
ببیند چهچیزی در مورد شغلتان را دوست دارید و دلیل اصلی که شغل خود رضایتبخش میدانید، چیست؟ حتی اگر بخشهایی از کارتان است که چندان از آن خوشتان نمیآید، تمرکزتان را روی کاری بگذارید که درحال انجام آن هستید. بهراههایی بیندیشید که ازطریق آنها بتوانید مدت زمان بیشتری روی کارهایی که به شما انگیزه میدهند، تمرکز کنید. با رئیس خود درمورد روشهایی که این کار را آسانتر میکند، صحبت کنید؛ چراکه دراینصورت بسیار کارآمدتر خواهید بود.
مثبتاندیشی و خوشبینی را بهصورت کلی تمرین کنید. اگرچه خوشبینی خصلتی ذاتی است (یا آن را دارید یا ندارید)، میتوانید میزان خوشبینی خود با انتخاب افکار و کلمات درست بهبود ببخشید، حتی اگر به معنی این باشد که دفعات اول مجبور به تظاهر باشید. هنگامیکه حرفها و افکار منفی به ذهنتان خطور میکند، مچ خود را بگیرید و آگاهانه آنها را با حرفها و افکار مثبت جایگزین کنید.
برای خود اهداف انگیزهبخش تعیین کنید و برای رسیدن به آنها اقدامات مشخصی تعیین کنید. برای هر نقطهی عطف و دستاوردی که در طول راه کسب میکنید، به خود پاداش بدهید.
درنظر داشته باشید که همه چگونه جذب افراد مثبت، با انرژی و الهامبخش میشوند. همانطور که انگیزههای خود را افزایش میدهید، میبنید که چگونه ازطرف مشتریها، همکاران و مدیران بیشتر مورد توجه قرار میگیرید.
۴. قابلیت نشاندادن حس همدلی را در خود افزایش دهید
همدلی قابلیت درک و پاسخگویی مناسب به عواطف دیگران است. داشتن این خصلت به این معنی است که شما دربرخورد محترمانه، مهربانانه و حرفهای با مردم متبحر هستید.
یک رهبر یا کارمند همدل، میتواند احساسات، خواستهها، نیازها و نقطهنظرات اطرافیان خود را بشناسد و درک کند. آنها شنوندههای خوبی هستند، بهآسانی با دیگران ارتباط برقرار میکنند و از رفتارهای کلیشهای و قضاوت زودهنگام خودداری میکنند. آنها همچنین در انتخاب و آموزش کارمندان نیز موفق هستند.
راهکارهایی برای تقویت حس همدلی
سعی کنید در برخی موقعیتها، از دیدگاه دیگران به موضوع نگاه کنید. این کار، بهخصوص مواقعی اهمیت پیدا میکند که کشمکشی صورت گرفته است که به سرعت میتواند به یک گرهی کور تبدیل شود. توجه کنید که همهی ما براساس دانش و تجربهیمان کار میکنیم، نه با قضاوتکردن دیگران که چهکسی درست میگوید، چهکسی غلط و چهکسی آدم خوبی است و چهکسی آدم بد.
علاوهبر توجهکردن به نقطه نظرات دیگران، سعی کنید واقعا صحت آنها را بررسی کنید. به آنها نشان بدهید که شما میفهمید چه استدلالی پشت نظراتشان است و اینکه دیدگاهشان شایسته و قابل تقدیر است.
نگرش و انگیزههای خودتان را بررسی کند. آیا فقط میخواهید حق با شما باشد تا نکتهای را ثابت کنید یا برندهی یک مشاجره باشید، یا اینکه واقعا بهحصول بهترین نتیجهی ممکن علاقمند هستید، ولو اینکه ایدهی شما نباشد؟
تمرین کنید یک شنوندهی فعال باشید و آنچه که طرف مقابل میگوید را بازگو کنید تا برای هر دویتان واضح باشد که در مورد چهچیزی صحبت میکنید. زمانیکه مردم حس میکنند کسی به حرفهایشان گوش میدهد، تمایل بیشتری به همکاری نشان میدهند.
قانون طلایی را تمرین کنید: با دیگران همانطور رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود.
۵. مهارتهای ارتباطی خود را تقویت کنید
داشتن مهارتهای ارتباطی خود در محیط کار به این معناست که شما در مدیریت روابط و ایجاد شبکههای ارتباطی تخصص دارید. شما میتوانید برای آغاز یک تغییر بسیار پیگیر و تأثیرگذار باشید. همچین شما میدانید که چطور میتوان یک تیم را تشکیل و آن را هدایت کرد.
وقتی شما از مهارتهای اجتماعی خوبی برخوردار هستید، معمولا اهل کارهای گروهی هستید و دوست دارید دیگران نیز بدرخشند. شما همیشه نیازهای خود را مقدم بر نیازهای دیگران نمیدانید. شما یک فرد معاشرتی هستید و کارتان در ایجاد و حفظ روابط حرف ندارد.
راهکارهایی برای بهبود مهارتهای ارتباطی
یکی از بهترین راهها برای تقویت مهارتهای ارتباطی این است که به یک فرد اجتماعی مؤثر تبدیل شوید. یاد بگیرید که بادقت به حرفهای دیگران گوش کنید، سؤالهای خوب بپرسید و دردادن اطلاعات، شفاف و دقیق باشید. توجه کنید که مهارتهای نوشتاری شما نیز باید خوب باشد و هنگام نوشن از لحن مناسب و حرفهای استفاده کنید.
هنر ظریف ترغیبکردن را بیاموزید. ترغیبکردن شامل برقراری ارتباطات واقعی با مردم براساس علاقه و اشتیاق شما و همچنین دراختیارداشتن دانش کافی و استدلال منطقی در مورد نقطه نظرتان است.
تبدیل به فردی شوید که همه برای یافتن راهحلها و حل اختلافات به او مراجعه میکنند. وقتی شما امانتدار باشید، منفصانه و آرام رفتار کنید و متعهد بهیافتن بهترین نتیجه باشید، مردم شما را به چشم یک فرد مطلع نگاه میکنند که وجودش ضروری است.
فردی را که با او صحبت میکنید، درک کنید. شما نمیتوانید برای همهی افرادی که در محیط کار با آنها تعامل دارید از یک نسخه استفاده کنید. باید بدانید چگونه با ظرافت و دقت، ارتباط مناسب با هر فردی را براساس نوع شخصیت، تمایلات فرهنگی و موقعیت وی در شرکت برقرار کنید.
برگرفته از: liveboldandbloom.com