هنوز یونس از نینوا دور نشده بود که مردم نینوا اعلام خطر عذاب و پیش درآمد هلاکت خود را دیدند. هوای اطرافشان تیره و تار گشت، رنگ رخسار آنها دگرگون شد و اضطراب آنان را فرا گرفت و بیم و هراس بر آنها چیره شد، در این حال دریافتند دعوت یونس حق و هشدارش صحیح بوده است و بدون تردید عذاب گریبان گیرشان خواهد شد و سرنوشت عاد و ثمود و نوح همانگونه که شنیده بودند در مورد آنان نیز تکرار خواهد شد.
در همین حال بود که دریافتند باید به خدای یونس پناه ببرند و به او ایمان آورند و از گذشته و گناهان خویش توبه نمایند. و توبه آنها به این دلیل بود که روبیل دانشمند مردم شهرش را ترک نگفت. در آن فرصت کم به ارشاد و راهنمایی آنان پرداخت. آنان را به بیابانهای اطراف شهر هدایت کرد و زنان را از کودکان جدا کرد. آنگاه از مردم خواست تا توبه کنند و به درگاه خداوند خویش تضرع کنند. مردم نیز به حرفهای او گوش دادند، و خداوند که چنین دید نزول عذاب را از آنان دور کرد، و بال و پر رحمت خویش را بر سر آنان باز کرد و ابرهای عذاب خود را از فراز آنان کنار زد، توبه آنان را قبول و به ناله آنان پاسخ داد.
زیرا آنها در توبه خود بی ریا و در ایمان خود صادق بودند و خدا هم عقاب را از آنان برداشت و عذاب خود را برطرف ساخت و مردم نینوا با ایمان کامل و امنیت خاطر به خانه های خود بازگشتند و آرزو کردند که یونس به جمع آنان بازگردد و در بین آنان به عنوان پیغمبر و رسول، و رهبر و پیشوا زندگی کند.
مدتی پس از علائم نزول بلا، یونس به شهر بازگشت تا نحوه نابودی مردم و شهرش را ببیند، اما با حیرت مشاهده کرد که کشاورزان مشغول کار هستند و هیچ گونه اتفاقی رخ نداده است. یکی از افراد شهر که یونس را نشناخته بود گفت؛ قرار بود، عذابی بر ما نزول
[289]
شود، به نفرین یونس، اما آن عذاب بر کوهی دیگر نازل شد و ما می خواهیم به یونس ایمان بیاوریم. یونس خشمگین و ناراحت به سوی ساحل دریایی رفت و؛
«ذوالنون را یاد کن، آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او دوست نداریم. تا در دل تاریکی ها ندا در داد.»(1)
آری یونس نینوا را ترک کرد و به راه خود ادامه داد تا به دریا رسید، آنجا عده ای را دید که قصد عبور از دریا را دارند، لذا از آنان اجازه خواست که با آنان همسفر گردد و بر کشتی ایشان سوار شود. مردم او را با آغوش باز پذیرفتند و بر او ارج نهادند و به وی احترام گذاشتند، زیرا آثار بزرگواری و عظمت روح در سیمای او دیده می شد و پیشانی درخشانش از تقوی و پرهیزگاری او خبر می داد.