تاریخ انبیاء (از آدم خلیفة اللّه (ع) تا خاتم رسول اللّه (ص))
پایان عمر نوح علیه السلام
هنگامی که نوح بر روی زمین آمد، شروع به کاشت درخت خرما کرد، که ابلیس بارها آن را از ریشه جدا کرد و نوح مجددا آن را می کاشت. نوح پس از پایین آمدن از کشتی 500 سال زندگی کرد.(2) روزی جبرئیل نزد او آمد و گفت؛
مدت نبوّت تو به پایان رسید. اینک اسم اکبر و علم خود را نزد فرزندت سام بگذار، زیرا که تا آمدن پیامبری دیگر، این ودیعه ها باید نزد فرد عالمی باشد، که فرزندت سام نیز از آنهاست.(3)
بعد از عمری رنج و زحمت آن جناب * ساعتی بنشست اندر آفتاب
شخصی آمد نزد او با احترام * ابتدا بنمود بر ایشان سلام
گفت مأمورم برای قبض روح * گفت فرصت تا روم در سایه، نوح
[58]
روزی که نوح زیر آفتاب نشسته بود، ملک الموت نزد او آمد و سلام کرد و به او خبر داد که برای قبض روح او آمده است. نوح از او خواست تا فرصتی به او بدهد تا از آفتاب به زیر سایه برود، نوح بعد از اینکه زیر سایه نشست، به ملک الموت گفت؛ آنچه که بر من در این دنیا گذشت، در این عمر بلندم به اندازه جابجایی من از آفتاب، به این سایه بود و سپس به اذن خدا قبض روح شد.
نوح مجموعا دو هزار و پانصد سال عمر کرد(1) که 850 سال آن قبل از بعثت و 950 سال آن بعد از بعثت او بود و 200 سال هم مشغول ساخت کشتی معروفش بود و پانصد سال هم بعد از خروج از کشتی به آبادانی شهرها پرداخت.(2) نوح به زبان سریانی سخن می گفت، نوح بر 25 حرف اسم اعظم خداوند آگاهی داشت.
آدم در کشتی همراه نوح بود و هنگامی که نوح از کشتی خارج شد، او را در زیر مسجد منی دفن کرد. ابلیس در تمام مدت غرق شدن انسانها با قوت الهی در میان آسمان و زمین به گردش مشغول بود. همچنین طایفه جن در هیئت ارواح معلق بر فراز آب می چرخیدند.
کهکشانی که در آسمان به نام قوچ معروف است همان محلی است که باز شد و طوفان و باران از آنجا آمد و زمانی که کهکشان آرامش یافت اثرات آن مثل زخمی سر باز کرد به صورت رنگین کمان در آسمان باقی ماند. در زمان نوح زنان سالی یک بار حائض می گشتند، آنان در طول سال خود را می آراستند و به شهوترانی می پرداختند و خداوند به جهت کاهش هوسرانی های آنان و بیرون راندن آنها از این گونه مجالس، آنان را ماهی یک بار حائض ساخت.
هنگامی که نوح می خواست بز را سوار کشتی کند، حیوان سرکشی نمود و نوح مجبور شد او را به داخل کشتی پرتاب کند و به این خاطر نیمی از دمش کنده شد و عورتش نمایان گشت، اما هنگامی که میش را سوار کرد، حیوان آرام و سر به راه از دیگر حیوانات پیشی گرفت، نوح دم او را نوازش کرد و از آن پس بود که بر پشت حیوان دُنبه ای رویید و از همان هنگام شد که حیوان به این شکل درآمد.
آن هنگام که آب فوران نمود و همه جا را فرا گرفت، مادری که نوزادش را بسیار
[59]
دوست می داشت، بسیار هراس داشت بر بلندی کوهی رفت، و هرچه آب بالاتر می آمد، زن کودکش را بالاتر می گرفت. و هنگامی که آب تا گردن زن را فرا گرفت، زن نوزادش را بالای سرش گرفت، اما سیل هر دو را احاطه کرد و آنها هلاک شدند.(1)
رسول اکرم صلی الله علیه و آله پس از نقل این جریان فرمود؛
«اگر خداوند به کسی از قوم گنهکار نوح، رحم می کرد به مادر آن کودک رحم می کرد».(2)
نوح را «سِکنْ» نیز می نامیدند، زیرا که مدت 950 سال بر قومش نوحه سرایی کرد و بی تابی نمود.(3)
[ 60]2 - تکیه گاهان خسته دل، ص 26.3 - داستان پیامبران، ص 44.1 - حیواة القلوب، ج 1، ص 247.2 - امالی صدوق، ص 306.1 - بحارالانوار، ج 11، ص 303.2 - بحار، ج 11، ص 303.3 - داستان پیامبران، ص 46.