میگویند رضایت شغلی با شادکامی ارتباط مستقیمی دارد. این در حالی است که عوامل مختلفی بهعنوان منابع فشارهای روانی در محیط کار وجود دارند که گاهی تحمل آنها از عهده فرد خارج است و به اصطلاح فرد به درد آن کار نمیخورد. گاهی هم شخص قادر به مقابله با این عوامل استرسزا نیست و دچار عوارض متعدد جسمی و روانی میشود که طولانی شدن این فشارهای روانی به ایجاد فرسودگی شغلی منجر میشود و پیامد آن، کسالت، بیتفاوتی، عدم تصمیمگیری صحیح، عدم ثبات، ناکامی، خستگی مفرط و دلسردی در فرد است.
فرسودگی شغلی از نظر شما بهعنوان یک روانپزشک چه معنایی دارد؟
خستگی روانی ناشی از کار یا همان فرسودگی شغلی را میتوان اینطور تعریف کرد که فرسودگی شغلی، از پاافتادگی و رخوت متصدی شغل به خاطر فشار روانی کار است که شخص بنا به دلایلی نتوانسته با آن مقابله کند.
این فرسودگی شغلی چه پیامدهایی برای فرد شاغل به همراه دارد؟
هم عوارض جسمی دارد، هم عوارض روانی. فرد حالت بیتفاوتی پیدا میکند و یا برعکس خیلی حساس میشود، حالتهای تحریکپذیری، بیحوصلگی، بداخلاقی و عصبانیت پیدا میکند، معمولا تصمیمات درست نمیگیرد و ثبات خود را از دست میدهد و یا حتی وقتی تصمیم میگیرد مطمئن نیست و تصمیماتش را دایم تغییر میدهد و گاهی شرایط را به حال خود رها میکند و دچار افت کارایی میشود و انگیزهای برای کار کردن ندارد. از نظر جسمی هم فرد دچار سردرد، تپش قلب، تنگی نفس، بیخوابی، دردهای عضلانی و حتی گاهی اسهال، پرخوری و کمخوری میشود. تغییر در روابط کاری و خانوادگی و حتی افسردگی از دیگر پیامدها است.
چه کسانی بیشتر در معرض خطرند؟
افرادی که کار یکنواختی دارند، افرادی که شغلهای حساس دارند، کارکنان در بخش مشاغل سخت، مدیران ارشد و.... بیشتر از بقیه در معرض خطر قرار دارند. اما گاهی در خانمها و آقایان شاغل که این شرایط را هم ندارند، ایجاد میشود.
و چگونه باید از آن پیشگیری کرد؟
اول از همه سیستم باید شرایطی را برای کارمندان فراهم کند که احساس بیثباتی شغلی و بیهودگی نداشته باشند و مطمئن شوند که کارشان بازده مثبتی دارد و در حقیقت عضو کارآمدی محسوب میشوند. افراد شاغل باید در کنار کارهای روزمره برای بهداشت روانی خود و برخوداری از شرایط مطلوب عاطفی و جسمانی از ارتباطات مثبت اجتماعی و خانوادگی بهره بگیرند و برای کارهایی که به آنها علاقه دارند و از انجام آنها احساس رضایت و نشاط میکنند، وقت کافی را در نظر بگیرند. بسیاری از سیستمها برای اینکه کارمندشان دچار افسردگی شغلی نشود او را وادار به گرفتن مرخصی اجباری میکنند و هرچند وقت یکبار از طریق پرسشنامههای خاصی شرایط کارکنان خود را مورد ارزیابی قرار میدهند. در عین حال ایجاد شرایط مطلوب در محیط کار و خانواده، ورزش، خواب و تغذیه مناسب، ایجاد انگیزه در شغل و مدیریت صحیح زمان از جمله مواردی است که با رعایت آنها به ندرت خستگی روانی ناشی از کار به سراغ فرد میآید البته عواملی هم هستند که اگر فرد از آنها بیاطلاع باشد، مستعد فرسودگی شغلی میشود.
چه عواملی؟
برای مثال ناآشنا بودن افراد با هدفهای سیستم، شیوههای رهبری و مدیریتی در محل کار، سخت و غیرقابل انعطاف بودن قوانین، عدم توان و استعداد کافی برای کار انتخابی و یا عدم بهرهگیری از کل آن، مبهم بودن نقش فرد در سیستم، فقدان امکانات لازم برای رشد و انجام اهداف از پیش تعیین شده، ناراضی بودن فرد از سیستم یا از شغل خود، فشارها و استرسهای گذرای کاری، واگذاری تصدی مشاغل به افراد نامناسب، تفاوت گذاشتن میان افراد مختلف در سیستم و.... از جمله این عوامل هستند.
آیا راهی برای حل این مشکل وجود دارد؟
خوشبختانه پاسخ این سوال مثبت است و با ایجاد تغییراتی فرد به شرایط عادی خود برمیگردد. معمولا برای درمان باید شرایط محیطی و یا برداشت فرد از محیط تغییر کند. اگر از میزان فشارهای روانی و گاهی مالی وارد بر افراد کاسته شود، اگر افراد مبتلا به فرسودگی شغلی مورد حمایت سرپرست واحد محل کار خود، همکاران، دوستان، آشنایان و خانواده قرار بگیرند، اگر فرد برای خود تفریحات سالم و سرگرمیهای خارج از محل کار داشته باشد و نگرش مثبتی نسبت به کار خود پیدا کند، بدون شک به شرایط سابق و مطلوب بازمیگردد. توصیه ما این است که فرد با پی بردن به علایم این فرسودگی شغلی به یک روانپزشک مراجعه کند تا هر چه زودتر مشکلش حل شود و این فرسودگی به افسردگی تبدیل نشود. نباید این جمله را فراموش کرد که محیط خود را با شرایط ما وفق نمیدهد بلکه این ما هستیم که باید خودمان را در کمال آرامش با شرایط وفق دهیم.
منبع:سلامت