دانلود رایگان کتاب کوری
« کوری» یک رمان خاص است، یک اثر تمثیلی ، بیرون از حصار زمان و مکان، یک رمان معترضانه اجتماعی، سیاسی که آشفتگی واجتماع و انسانهای سر در گم را در دایره افکار خویش و مناسبات اجتماعی تصویر میکند.ساراماگو تأکید بر این حقیقت دارد که اعمال انسانی در « موقعیت» معنا میشود و ملاک مطلقی برای قضاوت وجود ندارد، زیرا موقعیت انسان ثابت نیست و در تحول دائمی است.
در یک کلام ساده، دغدغه عمده ذهن ساراماگو در این رمان فلسفی مسئله سرگشتگی انسان معاصر یا « انسان در موقعیت» است که از خلال ابعاد و لایه های مختلف و واکنشهای انان بررسی می شود.از دیگر مایههای اصلی رمان نقد خشونت و میلیتاریسم، اطاعات کورکورانه ، دیکتاتوری و سیر تاریخی و فراگیر بودن آن است. در شهری که اپیدمی وحشتناک کوری- نه کوری سیاه و تاریک که کوری سفید و تابناک- شیوع پیدا میکند و نمیدانیم کجاست و میتواند هر جایی باشد، خیابانها نام ندارد. شخصیتهای رمان نیز نام ندارد.
«کوری» نوشتهی ژوزه ساراماگو (۲۰۱۰-۱۹۲۲) رماننویس پرتغالی و برندهی جایزه نوبل ادبیات است. کمیته جایزه ادبی نوبل کتاب «کوری» را یکی از آثار تأثیرگذار در اهدای نوبل به ساراماگو دانستند. این کتاب در سال ۱۹۹۵ به نگارش درآمد و با انتشارش در سرتاسر جهان مورد استقبال فراوان قرار گرفت. این کتاب به چندین زبان زنده دنیا ترجمه شده است. ساراماگو در سال ۲۰۰۴ کتاب «بینایی» را در دنبالهی کتاب کوری نوشت. «کوری» داستان شهری است که به طور ناشناختهای دچار نوعی بیماری مسری میشود که افراد را به کوری سفید مبتلا میکند. همزمان با آغاز شیوع این بیماری مسئولین شهر تصمیم میگیرند تا افراد مبتلا به این کوری را به قرنطینه بیندازند تا باقی شهر از ابتلا به این بیماری مصون باشند.
شخصیتهای اصلی داستان جز نخستین افرادی هستند که در شهر به این کوری مبتلا شدهاند و در این قرنطینه گرفتار شدهاند. نقدها و تحلیلهای گوناگون سیاسی، اجتماعی و ادبی در مورد کتاب «کوری» مطرح شده است. در بخشی از کتاب آمده است: ـ آقای گروهبان! آنجا را ببینید! کورها بیرون آمدهاند! زیر نوری که بر پلهها میتابید، بیشتر از ده کور ایستاده بودند. گروهبان فریاد زد: ـ برگردید! اگر جلو بیایید، شما را به رگبار میبندیم!
کنار پنجرههای ساختمانهای مقابل، چند نفر که از صدای گلوله بیدار شده بودند، هراسان به بیرون مینگریستند. گروهبان خطاب به افراد کور فریاد زد: ـ چهار نفر بیایند جنازه را ببرند! ـ چهار نفر بیایند جنازه را ببرند! آنها که همدیگر را نمیدیدند، نمیتوانستند بشمارند، بنابراین شش نفر پیش آمدند. گروهبان فریاد زد: ـ گفتم چهار نفر! کورها یکدیگر را لمس کردند. سپس چهار نفر پیش رفتند و دو نفر دیگر عقب ایستادند. چهار نابینا طناب را گرفتند و شروع به پیشروی کردند.
برای دانلود رایگان کتاب کوری به تصویر زیر کلیک کنید:
بیشتر بخوانید :
دانلود رایگان کتاب ملت عشق اثر اليف شافاک
دانلود رایگان کتاب قصه های هزار و یک شب در دو جلد