چرا قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها) مخفی است؟
بسیار عجیب است یك زن جوان این اندازه اصرار داشته باشد كه غسل و كفن و دفن او در تاریكى شب و مخفیانه باشد؟! چرا فاطمه اینگونه وصیت مى نماید؟!
آزار و اذیّت به كجا رسیده؟ بى وفائى مردم نسبت به فاطمه علیهاالسلام به كجا كشیده؟ پس از فوت پیغمبر مگر غیر از فاطمه از آن حضرت كس دیگرى باقى مانده بود؟ آیا در این مدت كوتاه كه پس از فوت پدر در قید حیات بود تا چه اندازه زجر و ناراحتى كشیده كه حتى پس از مرگ هم نمى خواهد كسانى كه نسبت به حضرتش اذیت نمودند، بر سر مزارش حاضر شوند؟
فاطمه علیهاالسلام ظاهراً مقارن ظهر یا نزدیك غروب دار فانى را وداع كرد ولى طبق وصیت نامه، غسل و دفن او تا شب به تأخیر افتاد. صداى گریه از خانه ى زهرا علیهاالسلام بلند شد اهل مدینه خبردار شدند، صداى ضجّه و شیون از شهر بلند شد و به سوى خانه على علیه السلام حركت كردند.
مردم بیرون خانه اجتماع نموده در انتظار خروج جنازه بودند ناگاه ابوذر از خانه خارج شد و به مردم گفت: پراكنده شوید زیرا تشییع جنازه به تأخیر افتاد. عمر و ابوبكر به على علیه السلام تسلیت گفتند و عرض كردند یا اباالحسن مبادا قبل از ما بر جنازه ى فاطمه نماز بخوانى در آن موقع عایشه خواست بر فاطمه علیهاالسلام وارد شود، لكن اسماء اجازه نداد. عایشه شكایت اسماء را نزد پدر خود ابوبكر برد و گفت: این زن بین او دختر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله حائل شد...
ابوبكر آمد در آستانه ى درب ایستاد و گفت: اى اسماء چرا نمى گذارى زنان پیامبر وارد بر دختر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله شوند؟ اسماء گفت: فاطمه علیهاالسلام خود به من چنین دستور داده كه هیچ كس را بر وى وارد نكنم.(2) پاسى از شب گذشت و چشم ها به خواب رفتند، على علیه السلام به اتفاق اسماء در همان شب فاطمه را غسل داد و كفن كرد. (3) بلاذرى در كتاب «أنساب الأشراف» با ذكر سند مى گوید: «فاطمه در شب دفن شد».
سپس مى گوید:
«على علیه السلام فاطمه را در شب دفن نمود چرا كه اسماء بنت عُمیس قبل از آن كه از دنیا برود براى او تابوتى درست كرده بود. فاطمه علیهاالسلام با دیدن آن تبسّمى نمود كه در زمان حیاتش بعد از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله هرگز متبسّم دیده نشده بود، فاطمه علیهاالسلام را على علیه السلام و اسماء غسل دادند چرا كه خود چنین وصیت نموده بود و ابوبكر و عمر از فوتش خبر نداشتند.
على علیه السلام جنازه را برداشت به طرف قبر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله حركت كرد و به روضه ى مبارك رفت و آنجا نماز خواند و تنى چند از نزدیكان و اصحاب بر او نماز خواندند و عباس و فضل و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و عقیل و بریده و حُذیفه و ابن مسعود در تشییع جنازه شركت نمودند.
جنازه را در تاریكى شب، آهسته آهسته و در سكوت مطلق به جانب قبر حركت داد تا مبادا منافقین بفهمند و از دفن مانع شوند و جنازه را كنار قبر بر زمین نهادند، على علیه السلام خودش بدن نازنین همسرش را داخل قبر گذاشت با عجله ى تمام، خاك بر قبر ریختند و على علیه السلام از ترس دشمن قبر فاطمه را با خاك یكسان نمود صورت هفت یا چهل قبر تازه در نقاط مختلف بقیع درست كرد تا جاى حقیقى آن شناخته نشود.(6) مراسم دفن در كمال خفاء و پنهانى و با سرعت انجام یافت همین كه على علیه السلام از دفن فارغ شد، غم و اندوه فراوان بر او هجوم آورد و احساس كرد كه سخت تنها شد. هم بى پیغمبر و هم بى فاطمه، همچون كوهى از درد، بر سر خاك فاطمه نشست.
قسمتى از این اقدامات ، براى آن بود كه طبق وصیت زهرا(سلام الله علیها) مخالفان در مراسم تشییع ، نماز و خـاك سـپـارى او حـاضـر نشوند. اما آثار ظاهرى قبر را چرا از میان برده اند؟ چرا پس از خاك سـپـارى ، صـورت هـفت یا چهل قبر در گورستان بقیع ساخته اند؟ چرا این همه تلاش در پنهان داشتن مزار او شده است؟ اگر در سال چهلم هجرى ، فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) قبر پدر خود امیرمؤمنان(علیه السلام) را از دیده مردم پنهان كردند، از بى حرمتى مخالفان مى ترسیدند. آیا وضع مدینه در سه ماه پس از رحلت پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نیز چنین بود؟!
آیـا عـلّت هـمان نیست كه آن حضرت در آخرین سخنانش به زنان مهاجر و انصار بیان كرد؟ او مى خـواسـت دور از چشم ناسپاسان و حق ناشناسان و غاصبان به خاك سپرده شود و حتى نشان او هم از آنـان پـنـهان باشد تا با این اقدام ، براى همیشه نارضایتى خود را از مخالفان ولایت اعلام كند.
حـاكـمیت نیز به اهمیت این اقدام واقف بود و سعى كرد آثار آن را خنثى كند. ولى با مقاومت امیرمؤمـنـان (علیه السلام) روبـه رو شـدنـد. امـام صادق (علیه السلام) فرمود: وقتى فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به شهادت رسید، عـلى (علیه السلام) او را غـسـل داد و كـسـى جـز فـرزندان فاطمه ، فضّه و اسماء حضور نداشت. آنان بر فاطمه (سلام الله علیها) نماز گزاردند و او را به خاك سپردند.
روز بعد، مردم مدینه در بقیع جمع شدند و صـورت چـهل قبر را دیدند. نتوانستند قبر دخت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را تشخیص دهند. از این رو، یكدیگر را مـلامـت كـردنـد كـه : پـیامبرتان تنها یك یادگار داشت . او از دنیا رفت و به خاك سپرده شد. بـدون آنـكـه شـمـا حـضـور پـیـدا كـنـیـد و بـر او نـمـاز بـخـوانـیـد و حـتـى محل قبر او را نیز نمى شناسید.
بنابر بعضی روایتها خلیفه اول و دوم از جمله كسانی بودند كه چون صبح شد به درب خانه علی ـ علیه السّلام ـ آمدند برای تشییع جنازه، كه مقداد ندا داد كه دیشب حضرت زهرا- سلام الله علیها- به خاك سپرده شدهاست، این دو تن به شدّت خشمگین شدند و بر علی ـ علیه السّلام ـ اعتراض كردند.
برخى از سران حكومت غاصب گفتند: زنان بیایند و قبر را نبش كنند تا بر او نماز بگزاریم و او را دوبـاره بـه خـاك بـسـپـاریـم . وقـتـى خـبـر بـه امام على (علیه السلام) رسید، لباس رزم پوشید و درحـالى كـه از خـشـم چـشـمـانـش سـرخ شـده بـود، ذوالفـقـار را حمایل كرد و به بقیع آمد و مانع آنان شد.
عمر، پیش آمد و گفت : ما قبر را نبش مى كنیم .
امـیـر مـؤمـنـان (علیه السلام) پیراهن او را گرفت و او را بر زمین كوبید و فرمود: اگر حق مرا گرفتید و چـیـزى نگفتم ، براى آن بود كه ترسیدم مردم مرتد شوند و از دین برگردند. اما در مورد قبر فـاطـمـه ! سوگند به خدایى كه جان على در دست اوست ، اگر به خاك فاطمه دست دراز كنید، زمـیـن را از خونتان سیراب مى كنم ! آنان با مشاهده مخالفت و تهدید امیرمؤمنان (علیه السلام)، از این كار چشم پوشیدند.
پـنـهـان داشـتـن قـبـر دخـت پیامبر(صلی الله علیه و آله)، با هدف اعلام نارضایتى و اعتراض آن حضرت نسبت به متجاوزان بود.
بـنـابـرایـن از ابـتـكـارات حضرت زهرا(سلام الله علیها) در راه دفاع از ولایت و اعلام نارضایتى از مخالفان، وصـیـت بـه مـخـفـى مـانـدن قـبـرشان بود. ایشان با وصیت خود خواست اعتراض همیشگى اش را نسبت به غاصبان خـلافـت اعـلام كـنـد و بوسیله ى طرح این نقشه آخرین ضربه را بر حریف وارد ساخت و یك سند زنده و محكمى براى مظلومیت خودش و جبارى دستگاه خلافت براى همیشه باقى نهاد.
همچنین هر مسلمانى در صدد برمى آید بداند قبر دختر عزیز پیغمبر اسلام در كجاست. وقتى شنید كه جاى قبر معلوم نیست. خواهد پرسید: چرا؟ در جواب مى شنود كه خود زهرا (علیهاالسلام) وصیت نموده كه قبرش مخفى بماند. آنگاه خود آن شخص علت قضیه را درك مى كند و مى فهمد كه از دستگاه خلافت وقت، ناراضى بوده و جنازه ى او در محیط خفقان آورى دفن شده است. آنگاه فكر مى كند كه مگر ممكن است دختر محبوب پیغمبر اسلام با آن همه فضائل و كمالات، از خلیفه ى پدرش ناراضى باشد و خلافت او صحیح باشد؟!
چنین امرى امكان ندارد. پس معلوم مى شود كه خلافت او غاصبانه و بر خلاف نظریه ى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) و خانواده اش بوده است.
امـامـان مـعـصـوم (علیهم السلام) نـیـز بـه رغـم آگـاهـى از مـحـل قـبـر، آن را آشـكـار نـسـاخـتـنـد و ایـن راز تـا ظهور منتقم و منجى بشریت حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) همچنان مخفى خواهد ماند.