عده ای دنیاپرست که طمع صید ماهی بیشتری داشتند تصمیم گرفتند که این رسم قدیمی را برهم بزنند، لذا به مشورت و تبادل نظر پرداختند و گفتند؛ چرا در این
[238]
روز که صید فراوان می باشد و دسترسی به آنها آسان است، آنها را رها کنیم و هنگامی که ماهیها ساحل را ترک می کنند و از ما دور می شوند، به تعقیب و صید آنها بپردازیم و با زحمت فراوان آنها را بدست آوریم؟! این روش خطاست، پس بهتر این است که روز شنبه به صید پرداخته و هرچه می خواهیم ماهی صید کنیم و به مقدار نیاز خود از دریا بهره مند شویم.
به دنبال این تصمیم، عده ای از آنان نقشه ای کشیدند و نهرها و رودهایی از دریا جدا کردند و در روز شنبه که ماهی ها به ساحل می آمدند وارد این نهرها می شدند، پس در پایان روز راه بازگشت آنها را می بستند. آنگاه به صید ماهی می پرداختند و بدون زحمت و تحمل سختی، ماهی های بسیاری صید می کردند تعدادی از مؤمنان و پارسایان دهکده از این عمل آنها آگاه شدند. و بسوی آنان شتافتند و به پند و اندرز و نصیحت آنان پرداختند. ولی گفتارشان در روح سرکش و سودجوی دنیاپرستان تأثیری نکرد. پس برای ترک این عمل ناپسند به اعتراض وسیعی دست زدند و تصمیم گرفتند که با توسل به زور افراد خطاکار را از دهکده بیرون نمایند.
از دست دادن صید و اخراج از دهکده برای سودجویان بسیار گران تمام شد. لذا به مؤمنان گفتند؛ ما با شما در منافع این دهکده شریک می باشیم و شما نمی توانید ما را بیرون کنید، چون که این سرزمین زادگاه و مسکن و محل درآمد ما می باشد، پس ما دهکده را ترک نمی کنیم.
اگر به کار خود (اخراج کردن سودجویان) اصرار دارید، دهکده را با کشیدن دیواری بین زمینها، تقسیم کرده، تا هر گروه مطابق میل خویش زندگی کند. پرهیزکاران پذیرفتند که دهکده را تقسیم و متمردین را از خود جدا سازند. لذا با تفکیک دهکده هر گروه به کار خود مشغول شد. گنهکاران همچون روزهای قبل به اعمال خود ادامه دادند و به لهو و لعب و صید بی رویه پرداختند.
گروه پرهیزگاران نیز همچنان به ارشاد و راهنمایی آنان و بیم دادن آنها از عذاب الهی ادامه دادند و چون پند صالحان در آنان اثری نکرد دست از نصیحت برداشته و جمعی گفتند؛
[239]
«چرا قومی را که از جانب خداوند به هلاک یا عذاب سخت محکومند، موعظه می کنید؟ (با آنکه بی اثر است).»(1)