(1)
داوود هر شب کنیزی را مأمور می کرد تا درب خانه اش را قفل کند و بعد از آن داوود
[233]
مشغول عبادت خدا می شد. شبی آن کنیز مردی غریبه را دید که داخل خانه اربابش شده است، کنیز از او پرسید؛ که هستی؟
گفت؛ من کسی هستم که بی اجازه وارد هر منزلی می شوم. داوود از شنیدن صدای آن شخص، دانست که ملک الموت به سراغش آمده است. شنبه آن شبی بود که داوود قبض روح شد.
صدوق قدس سره در کتاب اکمال الدین از امام صادق علیه السلام و او از پدرانش، از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود؛ داوود صد سال تمام عمر کرد که چهل سال آن، دوران سلطنت و پادشاهی او بود. البته عمر داوود چهل سال بود که شصت سال از عمرش را از عمر آدم گرفت. هنگامی که آدم از عمر کوتاه داوود باخبر شد، شصت سال از عمرش را به او بخشید.
و چون مرگ حضرت فرا رسید، فرزندش سلیمان را به جانشینی خویش منصوب کرد و وصیتهای خود را به وی نمود و از دنیا رفت. بعد از مرگ داوود پرندگان بسیاری با بالهای خود، بالای سر جنازه اش سایه افکندند.
بنی اسرائیل جنازه آن حضرت را در بیت المقدس در قریه داوود به خاک سپردند. از داوود هجده فرزند باقی ماند و یک پسر از همسر اوریا که همان سلیمان نبی بود.