هنگام ولادت موسی فرا رسید و هرچه نزدیک تر می شد مادر موسی (یوکابد یا یوخابید) نگران تر می شد. امداد الهی موجب شد که آثار حمل در یوکابد آشکار نباشد از سویی یوکابد با قابله ای دوست بود. کسی را به دنبال قابله فرستادند، قابله آمد و او را یاری کرد.
نوزاد دور از دید مردم متولد شد. در این هنگام نور مخصوصی از چهره موسی درخشید که بدن قابله به لرزه افتاد، همان دم قابله گفت؛ «تصمیم داشتم تولد موسی را به مأموران خبر دهم ولی او چنان بر قلبم چیره شد که حاضر نیستم مویی از او کم شود.»(4)
قابله از خانه بیرون آمد و مأموران او را دیدند و به خانه مادر موسی وارد شدند. خواهر و مادر موسی دستپاچه شدند و موسی را در تنور انداختند.(5)
[159]
مأموران وارد شدند و جز تنور آتش چیزی ندیدند و مأیوس شده از خانه خارج شدند. در این لحظه صدای گریه نوزاد از تنور بلند شد. مادر به سوی تنور رفت و دید که خداوند آتش را بر موسی گلستان ساخته است.
مادر که از صدای گریه نوزاد نگران شده بود که نکند جاسوسان متوجه او شوند دست به دعا بلند کرد و از خدا خواست که چاره ای دیگر پیش روی او بگشاید و خداوند با الهام او را از نگرانی حفظ گرد و در قرآن چنین آمد؛
«ما به مادر موسی الهام کردیم او را شیر بده و هنگامی که بر او ترسیدی وی را در دریای نیل بیفکن و نترس و غمگین مباش که ما او را به تو باز می گردانیم و او را از رسولان قرار می دهیم.»(1)