تاریخ انبیاء (از آدم خلیفة اللّه (ع) تا خاتم رسول اللّه (ص))
طوفان معروف نوح و عذاب الهی
دعوت نهصد و پنجاه ساله نوح در میان قومش نتیجه ای جز سرکشی و ستم آنها در
[53]
پیش نداشت، به طوری که پدران کنار نوح می ایستادند، به فرزندان خویش می گفتند، هرگز از این دیوانه پیروی نکنند. تعداد کسانی که به نوح ایمان آوردند، از هشتاد نفر بیشتر تجاوز نمی کرد.
نوح به غیر از «سام» که فرزند با ایمان و سر به راه او از همسر دومش بود، دو پسر دیگر به نام «حسام» و «یافث» داشت، اما آن دو گاهی اوقات پدر خویش را مورد تمسخر قرار می دادند، نوح هم آن دو را مورد نفرین خویش قرار داد. بعد از نفرین نوح بود که نسل حسام همگی سیاه پوست و فرزندان یافث تغییر جنس دادند. قوم یأیوج و مأجوج نیز از نسل یافث می باشند.(1)
بالاخره روز موعود فرا رسید و کشتی نوح ساخته شد و نوح منتظر فرمان الهی بود در این وقت دستور آمد؛
«که چون دیدی فرمان در رسید (و نشانه های عذاب آمد) و آب از تنور جوشیدن گرفت از هر حیوانی یک جفت بردار و خاندان و پیروانت را بجز آنانکه وعده عذاب آنها را پیش از این به تو خبر داده ایم با خود بردار و به کشتی درآئید و درباره کسانی که ستم کرده اند، با من گفتگو مکن که غرق شدنی هستند.»(2)
نوح از انواع پرندگان اهلی وحشی در کشتی برد. از انواع حیوانات و آفریده های خداوند دو زوج نر و ماده را به امر پروردگار سوار بر کشتی کرد.
از قضا روزی بیامد همسرش * از کنار یک تنور اندر برش
گفت اکنون از برای طبخ نان * در تنور افکندم آتش بی امان
ناگهان دیدم که آتش شد خموش * چشمه آب از تنور آمد به جوش(3)
نوح در کنار کشتی به سر می برد که ناگهان فریاد همسرش را شنید که به سوی او می دوید، همسرش در مقابل تنوری نان می پخت که تنور شروع به فوران کرده بود، تنور مزبور، تنوری بود که در خانه نوح یا در خانه زن مؤمنه ای در
[54]
جایی که اکنون مسجد کوفه است قرار داشت و برای پختن نان از آن استفاده می کردند، زن نوح یا آن زن مؤمنه مشغول پختن نان بود که ناگاه مشاهده کرد آب از تنور می جوشد.
نوح فهمید که زمان عذاب الهی فرا آمده و وقت هلاکت قومش رسیده در تنور را بَست و به یارانش دستور داد؛
«به نام خدا برکشتی سوار شوید...»(1)
نوح طبق دستور خداوند از تمام حیواناتی که آدم علیه السلام برای ادامه زندگی به زمین آورده بود سوار بر کشتی کرد و یارانش در جایگاه مخصوصی قرار گرفتند. آنان که به خداوند ایمان نیاورده بودند بر کشتی سوار نشدند و از خانواده نوح هم زنش و یکی از پسرانش بنام کنعان نیامدند. نوح در لحظه آخر بازهم قومش را به خدا دعوت کرد، اما آنها بازهم او را مورد تمسخر قرار دادند.
در آخرین لحظه، نوح به پسر خود گفت؛
«ای پسرک به حرف من گوش کن، با ما سوار شو، و با کافران مباش.»(2) و همینطور گفت؛ با خدا آشتی کن و همراه کافران نرو و دلم را نسوزان، در آب غرق می شوی و هیچ پناهی و راه فراری پیدا نمی کنی.
پسر گفت؛ «به زودی به کوهی پناه می برم تا مرا از آب حفظ کند.»(3)
در لحظه ای که خداوند مقرر کرده بود طوفان شروع شد، از آسمان مانند آبشار آب فرو می ریخت و از زمین آب می جوشید و کنعان در خطر شدید قرار گرفت و دیگر چیزی نمانده بود که هلاک گردد، نوح فریاد زد؛
«پروردگارا! پسرم از خاندان من است و عده تو در مورد نجات خاندانم حق است.»(4)
خداوند در پاسخ نوح فرمود؛
[55]
«ای نوح! او از اهلت نیست، او فرد ناصالح و ناشایسته ای می باشد، بنابراین آنچه را از آن آگاه نیستی از من مخواه به تو اندرز می دهم تا از جاهلان نباشی.»(1)
نوح عرض کرد؛
«پروردگارا! من به تو پناه می برم که از درگاهت چیزی بخواهم که آگاهی از آن ندارم، و اگر مرا نبخشی و به من رحم نکنی از زیانکاران خواهم بود.»(2)
تمام قوم نوح به جز آنان که سوار کشتی بودند، از جمله، زن اول نوح و پسرش کنعان غرق شدند. ضربات موج، کشتی را به سرزمین مکه رساند. هنگامی که نوح و یارانش بر کشتی سوار شدند، خداوند آرامشی عمیق به تمامی اهل کشتی داد و همه در کمال آرامش مشغول عبادت خدا شدند، نوح هنگامی که سوار کشتی شد، جمله «لا اله الا اللّه » را به زبان داشت.
وقتی که نوح و همراهانش سوار بر کشتی شدند آب همه کوهها و دشتها را فرا گرفته بود، گویی همه جا اقیانوس بود، دیگر زمین با قلّه کوهی دیده نمی شد و به تعبیر قرآن؛
«کشتی نوح با سرنشینانش، سینه امواج کوه گونه را می شکافت و همچنان به پیش می رفت.»(3)
هنگامی که کشتی به سوی سرزمین مکه روانه شد، حضرت در میان کشتی قصد انجام حج عمره کرد، همانجا مُحرِم شد و آن کشتی به امر خدا هفت بار در محاذی کعبه به دور آن طواف کرد و حضرت و همراهان، حجّ عمره را با اعمالشان انجام دادند.(4)
همانطور که گفته شد نوح هنگام سوار شدن جمله «لا اله الا اللّه » را به زبان آورده بود، لذا جمله «لا اله الا اللّه - اَلْفَ مَرَّةٍ» را در نگین انگشترش حک نمود تا همیشه این کلمه همراهش بوده و به یاد خدای یکتا و بی همتا باشد.(5)
[56]
1 - همان، ص 41.2 - سوره هود، آیه 40.3 - سوره هود، 40.1 - هود، 41.2 - هود، 40.3 - هود، 43.4 - هود، 45.1 - هود، 46 - 45.2 - هود، 47.3 - هود، 42.4 - بحار، ج 75، ص 133.5 - بحار، ج 11، ص 285.