انتخاب شغل گاهی به یک تصمیم دشوار بدل میشود. چه فارغالتحصیلان دانشگاه و چه حرفهایهای باتجربه، برای پیدا کردن مسیر شغلیِ درست که برایشان رضایت و لذت به دنبال داشته باشد از راهنمایی مشاوران شغلی استفاده میکنند. شما احتمالا میدانید که در چه کاری استعداد دارید و به چه کاری علاقهمندید، ولی آیا میدانید چطور باید دنبال شغلی بگردید که از هر دو نظر برای شما مناسب باشد؟ مقاله زیر را بخوانید تا ببینید چطور بهترین شغل ممکن را انتخاب کنید.
فرقی نمیکند که یک تازهکار باشید که نمیداند کجا باید درخواست استخدام بدهد یا یک کارمند باسابقه که قصد تغییر شغل دارد، این چند قدم به شما کمک میکند راهی که برای آن ساخته شدهاید را پیدا کنید.
مطمئن شوید شغل فعلیتان، مناسب نیست
اگر به فکر تغییر شغل هستید، احتمالا از قبل متوجه شداهاید که در مسیر اشتباهی هستید. اول باید بفهمید در حرفهی اشتباهی هستید یا اینکه فقط در محیط نامناسبی قرار گرفتهاید.
فیلیس مافسون (Phyllis Mufson)، مشاور شغلی، میگوید: «خیلی از افرادی که به من مراجعه میکنند احتیاج به تغییر شغل ندارند، فقط باید شرکتی را که در آن کار میکنند، عوض کنند. چیزی که آنها را اذیت میکند ارتباطشان با کارفرما است و یا احتیاج به یک چالش یا حتی یک تغییر فرهنگی.»
در هر صورت، اگر در شغل فعلیتان مدام احساس بیحوصلگی یا استرس میکنید، یا وظایف روزانهتان باعث درگیری ذهنی برای شما میشوند یا آنها را دوست ندارید، احتمالا تغییر شغل برای شما لازم است. ترس از اینکه مجبور باشید سر کار بروید، دائما به ساعت نگاه کردن و خیالبافی در مورد رها کردن شغلتان از دیگر نشانههایی است که فریاد میزند شما در جایی که باید باشید نیستید.
مردم به دلایل مختلفی ممکن است درگیر یک شغل نامناسب شوند. افراد ممکن است برای خوشایند یکی از اعضای خانواده یا آشنایان، برای رسیدن به حقوق و مزایای خاص یا فقط چون در یک زمان ایدهی جذابی به نظر میرسیده، شغلی را انتخاب کنند.
جوان اسپرانز، مالک volo couching میگوید «به ما یاد دادهاند که اگر کاری را خوب بلدیم، باید آن را به عنوان شغلمان انتخاب کنیم. مشکل اینجاست که معمولا خیلی چیزها هستند که در آنها استعداد داریم و خیلی کارها هستند که دوست داریم انجام دهیم. ما باید چیزی مابین آنها را پیدا کنیم. خیلیها را میشناسم که فقط چون به آنها گفته شده کاری را خوب انجام میدهند، شغلی را انتخاب کردهاند. این افراد ۲۰ سال بعد خودشان را پشیمان و ناراحت یافتهاند.»
کشف کنید که چه چیز را میخواهید و چه چیز را نمیخواهید
وقتی به مرحلهای میرسید که تصمیمتان برای برای تغییر شغل قطعی میشود، اقدام بعدی این است که از خودتان بپرسید چه چیزی از شغل بعدیتان میخواهید. جین سانلی، رئیس اجرایی شرکت مشاورهی استخدام Purple Cubed و نویسندهی کتاب It’s Never OK to Kiss the Interviewer میگوید وقتی تصمیم میگیرید مسیر شغلیتان را عوض کنید بهترین کار این است که اهداف نهاییتان را مشخص کنید. میتوانید با پرسیدن این سؤالات از خودتان به کشف هدفهایتان کمک کنید:
از انجام چه کارهایی لذت میبرید؟
برای انجام کاری که از انجام آن لذت میبرید از چه مهارتهایی استفاده میکنید؟
چه چیزی برایتان خیلی مهم است؟
چه کاری را خوب بلدید؟
کدام ویژگی شما از نظر دیگران قابلستایش است؟
چه کارهایی را میتوانید بهتر از دیگران انجام دهید؟
به گفتهی سانلی، وقتی به این سؤالات پاسخ دهید برایتان واضحتر میشود که به کجا میخواهید برسید و برای رسیدن به آن باید چه کار کنید.
علاوه بر اینها شما باید نقشی که دوست دارید داشته باشید را در نظر بگیرید. دیوید دی مارتایل، رئیس و مدیر اجرایی Di Martile HR میگوید سه نقش کلی در هر شغلی که در نظر بگیرید وجود دارد: شخصی که به صورت فردی همکاری میکند، کسی که بین افراد هماهنگی به وجود میآورد و مسئول اجرایی. بسته به تواناییها و استعداهای شخصیتان، باید قبل از شروع یک مسیر شغلی مشخص تصمیم بگیرید که کدام یک از این کارها برای شما مناسبتر است.
دی مارتایل در مصاحبه با Business News Daily میگوید «هر مسیری شایستگیهای خاص خودش را میطلبد و ممکن است هر کسی این صلاحیتها را نداشته باشد و نتواند آنها را در خودش به وجود بیاورد. چند سؤالی که هر کسی باید در مورد صلاحیت و مهارتها و تناسب شغل مورد نظر از خودش بپرسد: آیا وقتی دیگران برای حل مشکلات به من تکیه میکنند احساس راحتی میکنم؟ یا وقتی راه حل را به من میدهند و باید انجامش دهم؟ ترجیح میدهم یک تیم را رهبری کنم یا عضو یک تیم باشم؟ دنبال به رسمیت شناخته شدن دستاوردهای خودم هستم یا تیمم؟ برایم دست و پنجه نرم کردن با مشکلات زمان حال راحتتر است یا برنامهریزی و پیشبینی برای آینده؟»
شخصیت و سابقهتان را ارزیابی کنید
وقتی متوجه شدید که از شغلتان چه چیزهایی میخواهید، شروع کنید به ارزیابی کردن ویژگیهای خودتان در همان زمینهی شغلی. دو مورد از مهمترین عناصر برای انتخاب مسیر مورد نظرتان، سابقهی شما (تحصیلات، تجربهی قبلی، مهارتهای کاربردی) و شخصیتتان (ویژگیهای اخلاقی، علایق و ارزشها) است. به هر دوی این موارد باید اهمیت کافی داده شود اما با توجه به شغل مورد علاقهتان، ممکن است شخصیت شما اهمیت بیشتری نسبت به رزومهتان داشته باشد.
اسپرانز میگوید: «مشخصا برای شغلهای تخصصی مثل مهندسی، پزشکی و حقوق، تحصیلات اهمیت بیشتری دارد. اما برای شغلهای «ملایمتر» مثل مدیریت اجرایی، اهمیت ویژگیهای شخصیتی – مثل تعهد به محل کار و کارمندان، وجدان کاری و همدلی- اگر بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.»
قطعا داشتن مدرک تحصیلی در زمینهی شغل مورد نظرتان خیلی به شما کمک میکند، ولی بدون آن هم میتوانید کار پیدا کنید. هر کسی با دید درست و علاقه به یادگیری میتواند یک کاندیدای مناسب برای شغل مورد نظرش باشد، حتی اگر تحصیلات رسمیاش در آن زمینه نباشد. در حالت ایدهآل، شغل شما باید نقطهی تلاقی شخصیت و سابقهتان باشد.
به گفتهی لیسا سِوِری (Lisa Severy)، مدیر خدمات شغلی در دانشکدهی کلرادو و رئیس قبلی National Career Developement Association «کسانی که در شغلشان موفق هستند را به راحتی میتوان تشخیص داد. یک انسجام خاص در کار آنها وجود دارد. آنها دارند کارشان را زندگی میکنند و این چیزی نیست که بشود آن را مخفی کرد. افرادی که ناراضیاند و اسیر شغلشان هستند معمولا بین کسی که هستند با کاری که انجام میدهند احساس تناقض میکنند.»
سانلی پیشنهاد میکند که قبل از اینکه دنبال محل کار جدید بگردید ارزشهای شخصیتان را مشخص کنید تا بتوانید کارفرمایی پیدا کنید که ارزشهای مورد نظرش با شما هماهنگ باشد.
سانلی میگوید: «اگر دنبال محل کاری هستید که بتوانید در آن پیشرفت کنید، سعی کنید از کاری که میکنید لذت ببرید. اگر بدانید که کارفرمایتان به طور کلی چه انتظاراتی دارد و روش کارش چیست برایتان بهتر است. اگر ارزشهای شخصی خودتان را بدانید میتوانید آن را با ارزشهای مورد نظر کارفرما مقایسه کنید و ببینید او شرکتشان را چطور اداره میکند و چه تناقضهایی بین دیدگاههای شما و او وجود دارد. میتوانید اطلاعات زیادی از طریق وبسایت کارفرما به دست بیاورید؛ همچنین میتوانید (در مصاحبهی شغلی) از مصاحبهکنندگان در این مورد سؤال کنید. در صورتی که آنها جوابی نداشتند، خیلی چیزها باید از این جواب نداشتن دستگیرتان شود.
به نصیحتها گوش کنید ولی همیشه به آنها عمل نکنید
وقتی دارید مسیر زندگیتان را عوض میکنید، کسانی که به شما نزدیکترند، نگران موفقیت شما هستند و دوست دارند بتوانند با نصیحتهایشان شما را راهنمایی کنند. ممکن است این افراد شما را خوب بشناسند و قصدی جز کمک به شما نداشته باشند. ولی تصمیم نهایی در مورد مسیر شغلیتان را باید خودتان و بر اساس ارزیابیای که شما از خودتان دارید انجام دهید.
جین راکپلات (Jane Roqueplot)، صاحب شرکت JaneCo’s Sensible Solutions میگوید: «همیشه باید از پیشنهادات دیگران به عنوان نشانهی مهربانی و احترام آنها استقبال کرد. اما خانواده و دوستان احتمالا نمیتوانند تمام ابعاد شخصیت کسی را که دارد برای مسیر شغلیاش تصمیمگیری میکند، بشناسند. خیلیها حتی درمورد شخصیت خودشان هم اطلاعات چندانی ندارند و تا زمانی که مجبور شوند (در محل کار) درمورد سلیقه، دیدگاه و ارزشهای خودشان پاسخ بدهند، به این موضوع فکر نمیکنند. خانواده و دوستان بعد از مشخص شدن مسیر شغلی (توسط خود فرد)، میتوانند به انتخاب شغل کمک کنند.»
مافسون هم نظر مشابهی دارد و معتقد است که نصیحت دیگران میتواند بسیار مفید باشد، ولی فقط در صورتی که شما خودتان کنترل را در دست داشته باشید و سؤالاتی بپرسید که به طور خاص مکمل شناخت شما از شخصیت خودتان و تحقیقاتتان در مورد مسیر شغلی مورد نظر باشد.
هر امکانی را در نظر بگیرید
مهم نیست در چه مرحلهای از زندگی قرار دارید (تازه قصد انتخاب رشته دارید یا تصمیم دارید بعد از مدت زیادی که در شغلی غیردلخواهتان تلف کردهاید، شغلتان را تغییر دهید) مهمترین چیزی که باید زمان انتخاب شغل به یاد داشته باشید این است که دیدتان را باز بگذارید. اگر تازه دارید وارد بازار کار میشوید، برای جستوجو در مورد علایقتان و پیدا کردن راههای مختلف وقت بگذارید.
جولین ویتنشتاین شوِردلین (Joellyn Wittenstein Schwerdlin)، مدیر وبسایت The Career Success coach میگوید: «به غریزهتان اعتماد کنید و نگذارید آدمهای منفیباف ارادهتان را سست کنند. یادتان باشد که آزمون و خطا در مسیر انتخاب شغل، جزئی از فرایند است.»
این در مورد کسانی که قصد تغییر شغل دارند هم صدق میکند. هیچ وقت برای دستیابی به اهداف حرفهایتان دیر نیست. حتی اگر مدتی در مسیر اشتباه بودهاید، هنوز هم میتوانید شغلتان را عوض کنید و کاری را شروع کنید که هرگز به آن فکر نکرده بودید، ولی در آن بسیار خوشحالتر از شغل فعلیتان خواهید بود.
به گفتهی سِوِری «ساختن یک مسیر شغلی، کاری بسیار طولانی و عمیق است. من فکر میکنم مثل این است که بخواهید زندگینامهی خودتان را نه از روی گذشته، بلکه از روی زمان حال بنویسید. کسی که در حال انتخاب مسیر شغلی است، نویسندهای است که از تمام موضوعات زندگیاش (هر چیزی از گذشته که در زندگی و شخصیت او تأثیر داشته) برای شکل دادن فصل بعدی استفاده میکند.
انتخاب شغل مناسب با این 10 قدم ساده
ین روزها انتخاب شغل از گذشته خیلی سخت تر شده است. این مساله سه دلیل دارد: اول این که امروزه شغل های خیلی بیشتری نسبت به گذشته وجود دارد، دوم اینکه تعریف شغل های مختلف تغییرپذیرتر هستند و سوم این که سطح توقع خیلی بالا رفته است. اکثر خانم ها و آقایانی که امروز وارد بازار کار می شوند، انتظار دارند که طی زندگی شغلی خود، سه بار یا بیشتر، شغل شان را تغییر دهند. در این مقاله 10 قدم مهم را به شما معرفی می کنیم که برای تغییر شغل باید بردارید تا شغلی که انتخاب می کنید از هر جهت برای تان مفید باشد.
1 – ارزیابی ارزش ها
چه چیز واقعا برای تان اهمیت دارد؟ چه چیز سر حوصله تان می آورد؟ چه کاری را آن قدر دوست دارید که اگر برایش به شما دستمزد داده شود، احساس گناه می کنید؟ این سوالات می تواند به شما کمک کند یکی از مهم ترین عناصر انتخاب شغل را پیدا کنید، یعنی ارزش ها. ارزش های شما تکیه گاه احساسی کاری است که انجام می دهید. در شغل هایی که خوب نتیجه می دهند معمولا بین ارزش های شخصی فرد و کاری که انجام می دهند، هماهنگی وجود دارد. جست و جوی کارتان را با ارزیابی ارزش های تان و نوشتن آن بها با دقت و وضوح هرچه تمام تر، شروع کنید.
2 – تشخیص مهارت ها و استعدادها
مهارت چیزی است که طریق انجام آن را یاد گرفته اید. استعداد چیزی است که با آن به دنیا آمده اید. درک متفاوت بین این دو اهمیت بسیاری دارد. ممکن است در کاری مهارت داشته باشید اما برای تان جالب نباشد. اما این احتمال وجود دارد که اگر استعداد کاری را دارید، بین آن استعداد خاص و ارزش های تان تطابق وجود داشته باشد. این یعنی شما از انجام کارهایی که در آن استعداد دارید بسیار بیشتر لذت می برید تا کارهایی که مهارت انجام آن را آموخته باشید.
3 – تعیین اولویت ها
همه ما اولویت های خاصی در زندگی خود داریم. در برخورد خود با دیگران، در طرز فکر خود و تصمیم گیری های مان، در ارجحیت دادن به مفاهیم مقابل انسان ها یا برعکس و میزان راحتی خود با ابهامات زندگی. برای خیلی از افراد، این اولویت ها در سطح ناخودآگاه شان عمل می کند اما شدیدا بر عملکرد ما با دیگران تاثیر می گذارد. شاید این سوال ها بتواند رد فم این قضیه کمک تان کند. آیا خودتان را فردی شهودی می دانید؟ آیا رفت و آمدی هستید یا دوست دارید بیشتر در خانه بمانید؟ در رویارویی با تصمیم گیری ها، آیا به واقعیات تکیه می کنید یا احساسات تان؟ پاسخ شما به این سوالات شمار ا به کاری که انجام دهید نزدیک تر می کند.
4 – تجربه
هیچ جایزگینی برای تجربه وجود ندارد. هرچه بیشتر بهتر است. می توان گفت تقریبا همه مشاغل از بیرون، متفاوت از درون آن به نظر می رسند. اگر به تازگی وارد بازار کار شده اید یا می خواهید شغل تان را تغییر دهید، با افرادی صحبت کنید که در آن شغل دست دارند. شغلی در آن زمینه یا صنعت برای خود پیدا کنید و مطئن باشید همانی خواهد بود که همیشه می خواستید. و به هیچ وجه فقط به یک تجربه کاری تکیه نکنید. تا آن جا که می توانید در زمینه کاری خود، تجربه بیندوزید. باتجربه خواهید فهمید که کاری به دردتان می خورد و با ارزش ها و اولویت های تان جور است یا نه.
5 – تخصص اندوزی
در این دنیای مملو از اطلاعات تکنیکی، فشار زیادی برای تخصصی کردن علوم یعنی بیسشتر و بیشتر دانستن درمورد یک رشته محدود است. این خطرناک است، چون این احتمال وجود دارد که شدیدا از رده خارج شوید. خیلی افراد کارشان را به این علت از دست می دهند که به تدریج دیدی کانونی نسبت به شخص یا چیزی که هستند و توانایی های شان پیدا می کنند. بحث قدیمی تخصص گرایی مقابل کلی گرایی این روزها نامی تازه گرفته است: متخصص کلی گرا. یعنی کسی که باوجود داشتن شمای کلی از کار، در زمینه های مختلفی از آن تخصص پیدا کرده است. این روزها سواد به این گفته می شود. این که تا می توانید درمورد موضوعی که دسوت دارید در زمینه کاری تان اطلاعات جمع کنید و مقصد و هدف آن رشته را دنبال کنید.
6 – در اولین شغل، اول تجربه بد پول
شاید با معدل خیلی بالا از دانشگاه فراغ التحصیل شده باشید. اما وقتی می خواهید وارد بازار کار شوید، اولویت ها حرف اول را می زنند. یک راه خوب برای بالا بردن فرصت های شغلی خود این است که از خودتان سوال کنید: «کدام مقام امکان بیشتری برای ام فراهم می کند که در کارم بهترین باشم؟» و شاید آن کار همانی نباشد که حقوق دل خواه تان را به شما عرضه کند.
7 – انتخاب شغلی که بتوانید 110 درصد به آن متعهد شوید
تعهد پایین و عملکرد متوسط این روزها به هیچ وجه قابل قبول نیستند. مشکل این جاست که ممکن است زمانی پی به مفهوم این جمله ببرید که دیگر از کار اخراج شده باشید. پس چطور باید خودتان را محافظت کنید؟ اگر کاری را پیدا کنید که بتوانید 110 درصد به آن متعهد شوید، هیچ وقت با چنین مشکلی مواجه نخواهید شد.
8 – بناکردن سبک زندگی براساس درآمدتان نه توقعات تان
خیلی از شغل هایی که این روزها دنبال نیروی کار است، وعده می دهد که طی دو سال حقوق میلیونی برای تان درست کند. مشکل این جاست که خیلی از تازه واردان به آن کارها با این ایده وارد آن کار می شوند و خرج و مخارج شان را هم با همان ایده انجام می دهند. یک راه بهتر برای شروع این است که درست از همان آغاز کار، سبک زندگی تان را طوری ساختاربندی کنید که بتوانید 10 درصد از حقوق تان را هر ماه کنار بگذراید. پس انداز عاقلانه همیشه یکی از بهترین راه های پیشرفت بوده است.
9 – گذاشتن 5 درصد از زمان، انرژی و پول تان برای پیشرفت
نمی توانید منتظر کارفمای تان بمانید که لقمه را دهان تان بگذارد. نکته این جاست که نمی توانید در این زمینه به او اطمینان کنید. کارفرمایان امروزی می خواهند هر تومانی که از جیب شان بیرون می رود، با چند تومان جایگزین شود. آن ها روی شما سرمایه گذاری می کنند و وقتی بتوانند یک سود فوری و خوب یا نیرو و مهارتی خاص در شما ببینند، سریع دست به کار می شوند. نکته این جاست که نمی توانید روی هیچ کدام این ها حساب کنید. خودتان باید دست به کار شوید و با تلاش زیاد خودتان را جلو ببرید.
10 – تمایل به ایجاد تغییر و تطابق
اگر مراحل قبلی را که ذکر شد مطالعه کنید، جای تاکید روی هدف را خالی می بینید. دلیل آن این نیست که اهداف اهمیت ندارند. بلکه هدف شما معمولا از همه آن عوامل دیگری که به آن اشاره شد، مثل ارزش ها، مهارت ها، استعدادها و... ناشی می شوند و حتی اگر آن ها را در دفترتان یادداشت کنید یا روی آینه بنتویسید، بازهم نمی توانید نیاز به تغییر و انطباق و سازگاری با شرایط جدید، رشد خودتان و توسعه فرصت های تان را بپوشانید. تفاوت این جا بین «جهت» و «برنامه» است. مورچه برای خود جهتی دارد اما برنامه ندارد. او می داند که کجا می خواهد برود و برای رسیدن به آن جا از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند. اما آن مورچه این جهت را جایی ننوشته است. فقط با اطمینان کامل می داند که جهت اصلی او به آن سمت است و باید به آن جا برسد. جهت شغلی دنیای امروز هم به همین منوال است.
نتیجه گیری کلی برای بهترین شغل این است که اجازه ندهیم تا روزمرگی و احتیاجات زندگی ما را به سمت شغل خاصی هدایت کند. خود ما باید شغلی را انتخاب و برای به دست آوردن، حفظ و ثباتش تلاش کنیم. پس به امید شغل مناسب بی کار نمانید.