دقیق ترین تعریف از استراتژی محتوا چیست؟
استراتژی محتوا ، واژهی تازهای نیست. تاکنون به اندازه کافی مطالب عمومی در حوزه مدیریت محتوا مطرح کردهایم. زمانی گفتیم که «عصر محتوا» ایستگاهی جدید برای قطار توسعه است . از این به بعد به شکلی دقیقتر به بحث استراتژی محتوا میپردازیم. در این نوشته به طور خاص، صرفاً تعاریفی را که صاحبنظران در این حوزه مطرح کردهاند بررسی میکنیم.
از حدود سال ۱۹۹۰، اصطلاح «استراتژی محتوا» به صورت جدی رواج یافته است. راشل لاوینگر در کتاب «استراتژی محتوا: فلسفه اطلاعات»، بحث استراتژی محتوا را به نوعی، یک طراحی خلاقانه برای معماری اطلاعات میداند. به شکلی که ساختمانی زیبا و جذاب و کاربردی، از محتوای قابل استفاده و در دسترس بنا شود. نخستین و سادهترین تعریفهای استراتژی محتوا، این حوزه را به فضای وب محدود دیدند.
روبرت اشتریبلی، استراتژی محتوا را کشف و جمع آوری، ایده پردازی، اجرا و نگهداری همه انواع اطلاعات دیجیتال (شامل لینک، برچسب، ویدئو و …) میداند. مارک اوبراین، در کتاب «وبسایتی که کار میکند [یا شاید بهتر باشد ترجمه کنیم: وبسایتی که به درد میخورد!]» استراتژی محتوا را تا این حد ساده و فنی تعریف میکند: داشتن برنامه برای اضافه کردن محتوای تخصصی منحصر به فرد و قابل فهرست شدن در موتورهای جستجو به صورت منظم.
کریستنا هالوورسون که از مطرحترین افراد در حوزه استراتژی محتوا است، استراتژی محتوا را چنین تعریف کرده است:
برنامه ریزی برای تولید، تحویل (رساندن به دست مخاطب) و مدیریت محتوای مفید و کاربردی.
مارگوت بلومشتاین تعریف مشابهی دارد که کمی کاملتر از تعریف هالوورسون است:
استراتژی محتوا قرار است محتوای مناسب و مفید و کاربردی متناسب با «یک تجربه خاص»
را تولید و گردآوری کرده و آنها را تحویل مخاطب داده و مدیریت کند.
نکتهای که بلومشتاین روی آن تاکید دارد بحث «توجه به فضا و تجربه» است. اینکه محتوا برای چه فضایی و چه برندی و چه مخاطبی تولید میشود و نهایتاً قرار است چه تجربهای برای او ایجاد کند. حتی در یک پلتفرم مشخص هم، تجربههای مختلفی را میتوان ایجاد کرد. ممکن است در یک صفحه فیس بوک، من و شما بخندیم و لذت ببریم. اما با ورود به صفحهی دیگری در همین شبکه اجتماعی، احساس کنیم وارد یک محیط آموزشی شدهایم.
مایکل برنر از شرکت SAP، همین فضا را با ادبیات متفاوتی تعریف کرده است:
استراتژی محتوا، تعریفی کاملاً متفاوت از روش سنتی بازاریابی است که در آن، با ایجاد و مدیریت منابع مناسب،
جریانی پیوسته از محتوا همسو با نیازهای خریدار در کلیه مراحل خرید، به او ارائه میشود.
شاید تاکید بر تعریف راهل بیلی هم اینجا مفید باشد. او به ما یادآوری میکند که استراتژی محتوا، نه ربطی به فضای وب دارد و نه هیچ کار تکنیکال و فنی دیگر. بلکه الگویی برای مدیریت و فکر کردن است و متخصصان اجرایی چه در وب و چه در سایر رسانههای ارتباطی، عملاً مجری استراتژی محتوا هستند:
در بحث مدیریت محتوا، وقتی از استراتژی محتوا حرف میزنیم، با قسمت برنامه ریزی آن کار داریم. محتوا باید در تمام طول عمر خود مدیریت شود. همچنین باید دائماً با هدفهای کسب و کار و تحلیلهای مرتبط با آن، همسو شود. استراتژی محتوا در مورد تمام مراحل مرتبط به زندگی یک محتوا نظر میدهد و بر روی آن تاثیر دارد. ایدههای اولیه آن، تولید و توسعه آن، ارائه آن، ارزیابی آن و در نهایت حذف و کنار گذاشتن آن. استراتژی محتوا مشخصاً هم ارز جنبههای اجرای فنی آن نیست.
مدیریت محتوا، یک مدل ذهنی، فرهنگ و رهیافت است که بر اساس آن، تلاش میشود اطلاعاتی که مشتری نیاز دارد در همهی محلهایی که او به دنبال آنها میگردد و در کلیهی مراحل خرید، در اختیار او قرار گیرد. این شیوه، یک نوع نگرش استراتژیک برای مدیریت محتوا به عنوان یک دارایی است و بر اساس آن، مدیریت به شیوهای اعمال میشود که نرخ بازگشت سرمایه آن به صورت عددی، قابل سنجش باشد.
توضیحات ساده و دقیق و کاربردی در حوزه استراتژی محتوا را در اینجا بخوانید