برندهای برتر و موفق در زمینه کسب و کار ویژگی های ساده ای دارند که بهتر است بدانید. اجازه دهید ویژگیهای مشترک برندهای موفق و کامیاب را بررسی کنیم تا بر آن اساس شما نیز بتوانید برند خودتان را بسازید.
7 ویژگی های برتر برندهای موفق
جری مک لافین معتقد است برند یا نمانام ادراک ذهنی آدمها از شما، یک محصول، یک خدمت، یک سازمان، یک انگیزه و هدف، یا یک ایده است. با توجه به حجم رقابتی که این روزها بیشتر صنایع با آن روبرو هستند، شاید چیزی مهم تر از این نباشد که از رقابت بیرون بروید و با برندسازی راهبردی یک شخصیت بیهمتا و یک گزارهی ارزشی را خلق کنید.
هیچ کس تردید ندارد که عرضهی کالاها و ارائه خدمات کیفی از اهمیت برخوردار است، ولی برندسازی موثر غالبا مهمترین کاری است که لازم است کسب و کارها برای رسیدن به رشد و شکوفایی انجام دهند. اجازه دهید ویژگیهای مشترک برندهای موفق و کامیاب را بررسی کنیم تا بر آن اساس شما نیز بتوانید برند خودتان را بسازید.
شناخت مخاطب
بهترین برندها یا نمانامها شناخت کاملی از خصوصیات جمعیتی بازار هدف و علایق و شیوهها و ابزارهای ارتباطگری آنان دارند. به استثنای ابرشرکت های زنجیره ای مثل وال مارت، اکثر کسب و کارها به دنبال مخاطبان هدف مخصوصی هستند.
شناخت بازار هدف از آن رو اهمیت دارد که ضمن حفظ هویت کلی یک برند زمینه را برای رساندن صدا به مشتریان و دسترسی به کارزار تبلیغاتی، فراهم میکند و در عین حال به خلق یک پیوند انسانی و ارگانیک بین شرکت و مخاطبانش کمک میکند.
پر واضح است که نمیتوان همهی سلایق را پاسخ داد. به همین دلیل تلاش برای جلب رضایت همه (به عبارتی نادیده انگاری مفهوم یک بازار هدف) می تواند معکوس عمل کند و عملا باعث شود برند یک شرکت تضعیف شود و شکست بخورد. یافتن رهیافت برندسازی درست در وهلهی نخست مستلزم شناخت بازار هدف است.
بی همتایی (یا منحصر به فردی)
یک هویت یا شخصیت برند مستلزم وجود چیزی متمایز و مشخص است. برای نمونه ، اپل را در سراسر جهان به خاطر محصولات خلاقانه و نیز جاذبه ی زیباشناسی و مینیمالیستی (ابزارکسازی) می شناسند.
پیتزا دومینو مجبور بود که به مشتریانش تضمین بدهد که پیتزاهایشان تا ۳۰ دقیقه خواهد رسید و در غیر اینصورت مجانی هستند.شرکت تامس (TOMS) برای ایجاد جاذبهی فروش به ازای خرید هر جفت کفش یک جفت کفش را به رایگان به کودکان نیازمند اهدا میکند.
خلق یک شخصیت یا هویت در عرصهی اقتصاد و دنیای کسب و کار به یک ایدهی انقلابی نیاز دارد. به عبارتی دیگر مستلزم چیزی مشخص و خاص است که آن را از رقبا متمایز کند. در دنیای واقع، وجود یک شرکت فقط با یک شگرد و قابلیت منحصر به فرد امکانپذیر است مشروط بر آن که آن شگرد واقعا خوب باشد.
به محض این که شرکت به آن شگرد پی ببرد بهتر است روی آن متمرکز شود و به موقع آن را عرضه و معروف کند. آیا میدانید کدام محصول، خدمت یا جاذبهی فروش بیهمتا در توان و استعداد شرکت شما وجود دارد؟ اگر نمیدانید بهتر است از همین حالا راهبرد برندسازی خود را آغاز کنید.
اشتیاق
با این که در کوتاهمدت میتوان یک برند را بدون اشتیاق ساخت، ولی حفظ و ماندگاری آن در بلند مدت امکانپذیر نیست. وقتی شما گذشتهی آدمهای بسیار موفق مثل استیوجابز را بررسی میکنید میبینید که همهی آنان یک شور و شوق یا اشتیاق وصف ناپذیر داشتند که آنان را به حرکت وامیداشت تا سخت کار کنند و مداوما به افتخار و کامیابی دست یابند. آن اشتیاق به تعصب، حمیت، و لذت ناب میانجامد، که به انسانهای دیگر نیز سرایت میکند.
مشتریان اغلب فقط نسبت به یک محصول یا خدمت تعصب و وفاداری نشان میدهند، که این علاقه مندی به نوبه ی خود به تبلیغات و ارجاعات شفاهی میانجامد. اشتیاق و عشق وافر همچنین به شرکتها کمک میکند که در برابر مشکلات و شداید مقاومت کنند.
یکسانی
وقتی مشتریان برای تکرار خرید به یک شرکت یا محصولات و خدمات آن مراجعه میکنند معمولا انتظار دارند همان سطح کیفیت را که اولین بار تجربه کردند دوباره دریافت کنند. رستوران ها و کیفیت غذاها و خدمتشان بهترین مثال از این دست است. آدم ها دوست ندارند از شرکتی خرید کنند که نمیتوان به یکسانی یا ثبات کیفیت آن اتکا کرد.
با این که اکثر صنایع از رقبا و رقابت اشباع شدهاند ولی نداشتن ثبات یا یکسانی کیفیت میتواند دلیل کافی برای مشتریان باشد تا از جاهای دیگر خرید کنند. به همین دلیل است که اهمیت دارد یک استاندارد کیفی معینی برای محصول یا خدمت رعایت شود، مک دانلدز مثال بارزی از یک برند است که یکسانی و ثبات رویهی شگفتانگیز و کمنظیری را به نمایش میگذارد.
این قدرت برتر صنعت تغذیهی فوری به مشتریان پر و پا قرصش منویی از غذاها را عرضه میکند که در سراسر جهان یک دست و یکسان است. تفاوتی ندارد که یک نفر غذایش را در فلوریدا یا چین سفارش بدهد چون اطمینان دارد که بیگمک در همه جا طعم و مزهی یکسان دارد.
رقابت
رسیدن به سطح برتر جهان کسب و کار به هیچ وجه کار آسانی نیست. برای آن که یک برند بتواند نامی را برای خود بسازد لازم است اعضای تیم در رقابت کامیاب شوند و دائما در جنب و جوش باشند که بهتر بشوند. این اصل اساسی جوهرهی کتاب سیهاکز کوچ پیت کارول، با عنوان "همیشه برنده”، و نیز روش مدیرت تیم توسط وی است.
هیچ یک از بازیگران اصلی هر صنعتی به امید مصرف کنندگان شان نمی نشینند. برعکس، آنان دوست دارند بدون خستگی در راستای برندسازی، و بهینه سازی برندشان آن قدر تلاش کنند تا از انتظارات مصرف کنندگان پیشی بگیرند. نتیجهی نهایی میتواند یک برند باشد که به طور مداوم در راس و فراز صنعت جای دارد.
معرفی
بخش بزرگ دیگری که به عنوان یکی از ویژگی های برندهای متمایز و موفق شناخته شده است توانایی دسترسی به مصرف کنندگان از طریق چند کانال اطلاع رسانی و ارتباط گری است. بدیهی است که شرکتهای بزرگ از مزیت تبلیغات برخوردارند، چون بودجهی بازاریابی بزرگتر و روابط پردامنه تری دارند.
آن ها میتوانند هزینهی تبلیغات هنگفت تلویزیونی را بپردازند، در مجلات مشهور و پرطرفدار جهانی نقش اصلی را داشته باشند، و رتبهی بالایی را در نتایج موتورهای جستجوگر اینترنتی مثل گوگل کسب کنند، با این وجود، اینترنت و رسانه های اجتماعی فاصله ی بین شرکت های بزرگ و کوچک را باریک تر کردهاند.
در حال حاضر در مقایسه با گذشته ابزارهای اطلاع رسانی بیشتری وجود دارد که به تمام شرکتها فرصت ساختن برندشان را میدهد. هر شرکتی با حضور در شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک، توئیتر، لینکداین، و گوگل پلاس میتواند تقریبا به هر مصرفکنندهای دست یابد. فقط باید بداند چگونه این کار را انجام دهد. (مهمترین بخش یا ویژگی همین است.)
رهبری
مثل هر جامعه پررونق یا تیمهای ورزشی، عموماً یک رهبر بانفوذ نیز ورای هر برند موفقی است. این آدم برای شرکتهای بزرگ ممکن است مدیر ارشد اجرایی (عموما مدیرعامل) باشد. ولی در شرکت های کوچکتر معمولا خودمالک این نقش را برعهده دارد.
برای هماهنگ کردن کوشش های اعضای تیم و حرکت به سوی یک چشم انداز راهبردی از یک برند، یک نفر باید پیش قدم شود و هدایت کشتی را بر عهده بگیرد. این رهبر مشکلات غامض را حل و فصل میکند و برای ایجاد هماهنگی بین افراد به عنوان رابط بین بخشهای متفاوت عمل میکند. رهبران همچنین انگیزهدهندگان و مشوقان ماهری هستند و خوب می دانند چگونه توانمندی ها و قوت های اعضای مختلف تیمها را بیشینه کنند.
منبع : bazdeh.com