تقاضای مرد فقیر
مرد فقیری نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و تقاضای کمک کرد. حضرت فرمود؛ «نزدم چیزی نیست. ولی همراه من بیا، وقتی چیزی به ما رسید به تو خواهم داد.»
عمربن خطّاب که در آنجا حاضر بود، عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ! خداوند تو را به چیزی که مقدورت نیست، تکلیف نکرده است.
حضرت سخن عمر را ناپسند شمرد، در این هنگام آن مرد فقیر گفت؛
[421]
«انفاق کن و از ناحیه خداوند صاحب عرش، از کم شدن، خوف نداشته باش».
رسول خدا صلی الله علیه و آله از سخن آن مرد فقیر لبخندی زد و چهره اش شاد گردید، معلوم بود در انتظار آن است تا چیزی برسد و به او کمک کند.(1)
1 - سفینة البحار، ج 1، ص 413 - 414