یکی از وزیران داوود، هنگامی که از نمازش فارغ گشت تمام انبیاء را مدح و ثنا می گفت. اما هنگامی که به داوود می رسید، بی تفاوت از کنار آن می گذشت. داوود از این وضع به خداوند شکوه کرد. خداوند فرمود؛ آنها پیامبرانی هستند که مورد امتحان الهی و بلا واقع شدند و بر اثر صبر و استقامت به چنین درجه ای رسیدند، اما در مورد تو بلا و گرفتاری پیش نیامد و تو مورد عافیت واقع گشتی، داوود از خداوند خواست تا مورد امتحان واقع شود تا به درجه صابرین برسد و ثنایش گفته شود. خداوند به او وعده داد که به زودی مورد آزمایش قرار خواهد گرفت در روزی معین. تا اینکه روزی داوود در
[227]
محراب خود نشسته بود، متوجه پرنده ای زیبا با بالهایی به رنگ سبز و پاهایی از یاقوت سرخ شد، پرنده در کنار داوود روی زمین نشست.
چون داوود به سوی پرنده دست دراز کرد تا پرنده را بگیرد، پرنده پر کشید و به طرف خانه اوریا حرکت کرد. داوود که به دنبال پرنده حرکت کرد. ناگهان چشمش به همسر اوریا افتاد که در حیاط خانه اش مشغول شست و شوی خویش بود، داوود با دیدن این صحنه شیفته آن زن شد و حالت عبادت خویش را از دست داد.
در آن زمان اوریا به دستور داوود در جبهه های جنگ به سر می برد. اوریا در جبهه جنگ در همان زمان کشته شد. داوود در کشته شدن اوریا به مانند سایر فرماندهان لشکرش اندوهگین نگشت. بعد از مرگ او دو فرشته از محراب مسجد داوود پائین آمدند و خطاب به داوود گفتند. میان ما داوری کن، یکی از ما بر دیگری ستم روا داشته. یکی از آن دو فرشته گفت؛ برادر من نود و نه میش دارد و من تنها یک میش. (داوود در آن زمان نود و نه زن و کنیز در نکاح خویش داشت.)
با این حال او به من می گوید که آن یک میش را نیز به او ببخشم.
«داوود گفت؛ قطعا او در مطالبه میش تو اضافه بر میش های خویش بر تو ستم کرده و در حقیقت بسیاری از شریکان به همدیگر ستم می کنند. به جز کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند و این ها بسیار اندک می باشند و داوود دانست که ما او را مورد آزمایش قرار داده ایم.»(1)