ملامت نمودند(3) زنها که او * ز خود بُرده در بین ما آبرو
زنی با چنان منصب و احتشام * نباید شود عاشق یک غلام
خبر این اتفاق به سرعت دهان به دهان گشت و خبر عشق و دلباختگی زلیخا به یوسف در همه جا پر شد.
«زنان در شهر می گفتند زن عزیز از غلام خود کام خواسته و او سخت خاطرخواه یوسف شده است، به راستی که او را در گمراهی می بینیم.»(4)
هنگامی که زلیخا از صحبت هایی که پشت سرش می گفتند، آگاه شد دستور داد تا مجلسی از زنان شهر آماده کنند و تمامی زنان دربار نیز آنجا بیایند.
«به هر یک از آنان میوه و کاردی داد و به یوسف گفت؛ وارد شو، یوسف داخل مجلس شد، پس چون زنان او را دیدند او را بسیار شگرف دیدند و
[139]
از شدت هیجان همگی دستهای خود را بریدند و گفتند؛ منزه است خدا، این بشر نیست، این جز فرشته ای بزرگوار نیست.»(1)