اشراف یهود از ارمیا خواستند تا پادشاهی قوی تر و توانمند را برای مقابله با جالوت بفرستد و ریاست بنی اسرائیل را به او واگذار نمایند، شاید بدینوسیله بر دشمن چیره شوند و نصرت الهی نصیبشان گردد.
سموئیل (ارمیا) که از روحیات بنی اسرائیل بخوبی آگاه بود و به نقاط ضعف آنها پی برده بود گفت؛ آیا اگر شما مأمور به جنگ شوید، او را یاری می کنید و با دشمن تا آخرین لحظه می جنگید؟ گمان می کنم که از انجام وظیفه شانه خالی کرده و راه فرار را پیش می گیرید.
بنی اسرائیل گفتند؛ جالوت سرزمین ما، زن و فرزندان ما را از ما گرفته است، ما از سرزمین خود رانده شده ایم، چگونه با او نجنگیم؟ و راه فرار را پیش بگیریم؟ چه حالی بدتر از وضع کنونی و چه ذلتی شدیدتر از وضع رقت بار ما است؟!
«پس هنگامی که جنگ بر آنان مقرر شد، جز شماری اندک از آنان، همگی پشت کردند، و خداوند به حال ستمکاران داناست.»(1)
ارمیا گفت؛ اجازه دهید من در مورد شما از خدا دستور بگیرم و در این مورد راهنمایی شوم. ارمیا از خدا خواهش کرد که آنکس که شایسته سلطنت ایشان است معرفی گردد و به رهبری آنان قیام نماید.
خدا وحی کرد «من طالوت را برای سلطنت بنی اسرائیل برگزیدم»، ارمیا عرض داشت؛ بارخدایا! من طالوت را نمی شناسم و تاکنون او را ندیده ام، وحی شد؛ من او را پیش تو می فرستم و تو برای ملاقات و دیدار او دچار زحمت نمی شوی. چون او نزد تو آمد، سلطنت را به او واگذار کن و پرچم جهاد را بدست او بده!
پس ارمیا رو به بنی اسرائیل کرد و به آنان گفت؛
«خداوند طالوت را برای پادشاهی شما گماشته است، گفتند؛ چگونه او را بر ما پادشاهی باشد با آنکه ما به پادشاهی از وی سزاوارتریم.»(2)
او مرد فقیر و ناتوان است.
[213]
ارمیا گفت؛ به جای این عناوین که شما گفتید؛ دانش و تدبیر کشورداری و نیروی جسمانی بسیاری خداوند به طالوت بخشیده است. نزد او نشانه ای از پیامبران پیشین و پیامبری می باشد. نزد طالوت صندوق موسی که درون آن آرامش است، قرار دارد. آثار باقی مانده موسی و هارون درون آن صندوق قرار دارد و فرشتگان الهی آن را حمل می کنند و به زودی شما آن را خواهید دید.